گنجور

 
سعدی

یکی از علما خورندهٔ بسیار داشت و کفاف اندک. یکی را از بزرگان که در او معتقد بود بگفت. روی از توقّعِ او در هم کشید و تعرّضِ سؤال از اهلِ ادب در نظرش قبیح آمد.

ز بخت روی‌تُرُش‌کرده پیشِ یارِ عزیز

مرو که عیش بر او نیز تلخ گردانی

به حاجتی که رَوی تازه‌روی و خندان رو

فرو نبندد کارِ گشاده پیشانی

آورده‌اند که اندکی در وظیفهٔ او زیادت کرد و بسیاری از ارادت کم. دانشمند چون پس از چند روز مودّتِ معهود بر‌قرار ندید گفت:

بِئس المطاعِمُ حینَ الذُلِّ تَکسِبُها

القِدرُ مُنْتَصَبٌ وَ القَدرُ مَخفوضٌ

نانم افزود و آبرویم کاست

بینوایی به از مذلّتِ خواست

 
sunny dark_mode