گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

در کوزه نشست گل چو رخسارش دید

تا خون دلش در دل قاروره چکید

او نیز نشست از سر طنز و طرب

خون دل گل در رخ چون گل مالید

 
sunny dark_mode