گنجور

 
خاقانی

خاقانی را آنکه بود سلطان هنر

چون شمع بسی نشست بر کرسی زر

اکنون چو چراغ است به کشتن درخور

بر نطع نشسته اشک ریزان در بر

 
sunny dark_mode