گنجور

 
جویای تبریزی

ای فدای مرقد پاک تو سر تا پای من

یا علی مولای من مولای من مولای من

مظهر گل فاتح خیبر امیرالمؤمنین

بندگی قنبرش فخر من و آبای من

آب و رنگ زینت گلزار هستی تا شدند

چون گل رعنا به گیتی سید و مولای من

کرد درک ذات پاک هر دو در یک آینه

رای نعت آرای و طبع منقبت پیرای من

چون تویی مولای من یا ساقی کوثر چه باک

سنگ اگر بارد بود چون پنبه بر مینای من

مسند آرای امامت یا امیرالمؤمنین

بسکه لبریز محبت گشته سرتا پای من

می توان دیدن ز فیض مهرت ای گلشن بهار

جلوهٔ رخسار برگ گل ز نقش پای من

گر نگویم آنچه باید گفت اعدای ترا

می تراود خون دل چون پسته از لبهای من

یا امیرالمؤمنین خواهم که در روز جزا

همچو نقش پا ته پای تو باشد جای من

 
sunny dark_mode