گنجور

 
جویای تبریزی

جهان را محتسب، چندی به کام می پرستان کن!‏

ز می خمخانه ها را رشک کهسار بدخشان کن!‏

ز قید بوریا هم درد اگر داری مجرد شو

سموم آه را آتش فروز این نیستان کن

خرامت را بود کیفیت گردیدن ساغر

زمین و آسمان را از شراب جلوه مستان کن

اگر از بهر ما نبود، برای خود، خودآرا شو!‏

ز عکست عالم آیینه را رشک گلستان کن

ز خوان نعمت دیدار اگر محروم شد جویا

دلش را از خیال حسن پرشور نمکدان کن

 
sunny dark_mode