گنجور

 
جویای تبریزی

گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد بهار

‏ خرمی از شاخ گل در آستین دارد بهار

ملک عالم یک دهان خنده شده از خرمی

تا به رنگ لاله اش زیر نگین دارد بهار

می نماید فکر سامان می از احسان ابر

هر طرف از تاک چندین خوشه چین دارد بهار

باشد از عمر سبک رو هم سبک رفتارتر

بادپایی چون صبا در زیر زین دارد بهار

تا که آمد در چمن کز غنچه های لاله باز

در حریم سینه باغ دلنشین دارد بهار

گل ز شور خنده در گلشن قیامت کرده است

صد بهشت آباد بر روی زمین دارد بهار

این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است

برق جولان ابرش ابری به زین دارد بهار

 
sunny dark_mode