گنجور

 
جویای تبریزی

اشک ما موج شراب دل بود

آه ما دود کباب دل بود

خالهای عارض او جا به جا

نقطه های انتخاب دل بود

سرمه و خال است باب چشم و روی

درد بی اندازه باب دل بود

می تواند لوح دل آیینه بود

جوهرش گر اضطراب دل بود

آنکه دندان بر جگر افشرده است

در فقیری کامیاب دل بود

زین غزل دانم که جویای ترا

آشنایی با کتاب دل بود

 
sunny dark_mode