کی ز جور دهر کم فرصت الم داریم ما
چون تو را داریم از دشمن چه غم داریم ما
ما اسیران با گرفتاری ز بس خو کردهایم
هر کجا در خاک دامی نیست رم داریم ما
کم مبادا از سر ما نقش داغ و مد آه
سرفرازیها از این چتر و علم داریم ما
هست تا اشک ندامت ایمنایم از سوختن
بیم ز آتش نیست تا دیده نم داریم ما
خانه بردوشان در این دریا بههم پیوستهاند
دست همچون موج در آغوش هم داریم ما
قطرهای تا از می شوق تو باشد در ایاغ
کافریم ار آرزوی جام جم داریم ما
تا که چون قصاب مستغنی شدیم از لطف دوست
کی نظر دیگر به ارباب کرم داریم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما
از ملامتکی به دل یک ذره غم داریم ما
از قناعت بود ما را دستگاه همتی
چون هما در ظل بال خودکرم داریم ما
بر امید آنکه یابیم از دهان او نشان
[...]
قامتی در زیر بار عشق خم داریم ما
نغمهای از ساز دل بی زیر و بم داریم ما
خاکساری نیست کم از دستگاه اعتبار
بوریای فقر همچون تخت جم داریم ما
ساز بیآهنگ ما مطبوع طبع کس نشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.