گنجور

 
ابن یمین

می در میان سفره و گل بر کنار آب

گویند بهر دیده و دل داروئی نکوست

باشد نکو ولی همه خوبی و خرمی

جمعست اندرو که دلت دوستدار اوست

 
sunny dark_mode