گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

ای گشته لبت آتش جان را تریاک

آب چشمم ببرد عالم همه پاک

آن دل که ز دست من برون رفت چو باد

در پای تو افتاد به خواری در خاک

 
sunny dark_mode