گنجور

 
انوری کسایی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - شراب خواهد :: کسایی » دیوان اشعار » طلب ِ جام

    انوری (بیت ۱): ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق - فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

    کسایی (بیت ۱): ای خواجهٔ مبارکِ بر بندگان شفیق - فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:طاقتم در فراق تو برسید - صبر یکبارگی ز من برمید

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۶:صاحبا سقطهٔ مبارک تو - نه ز آسیب حادثات رسید

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۷ - فی الاشتیاق:به خدایی که دست قدرت او - نیل شب برعزار روز کشید

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۸ - در عذر:بنده گر درهنر عطارد نیست - ای به رامش قوی تر از ناهید


    کسایی » دیوان اشعار » گازُر:کوی و جوی از تو کوثر و فردوس - دل و جامه ز تو سیاه و سپید


  2. انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:با من اندر گرفته‌ای کاری - کان به عمری کند ستمکاری


    کسایی » دیوان اشعار » عزت نفس:به خدایی که آفرین کرده ست - زیرکان را به خویشتن داری


  3. انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:بنامیزد به چشم من چنانی - که نیکوتر ز ماه آسمانی

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۰:هر آنگه که چون من نیایم نخوانی - چنان باشد ایدون که آیم برانی


    کسایی » دیوان اشعار » می و ماه و مریخ:به جام اندر تو پنداری روان است - و لیکن گر روان دانی روانی

    کسایی » دیوان اشعار » بخشندگی ممدوح:کفت گویی که کان گوهرستی - کزو دایم کنی گوهر فشانی


  4. انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مرثیهٔ سیدالسادات مجدالدین ابی‌طالب‌بن نعمه:شهر پرفتنه و پر مشغله و پر غوغاست - سید و صدر جهان بار ندادست کجاست


    کسایی » دیوان اشعار » دشمنی مذهبی:هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد - زود بخروشی و گویی نه صواب است ، خطاست


  5. انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکن‌الدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر:به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر - نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر


    کسایی » دیوان اشعار » خضاب شاعر:از خضاب من و از موی سیه کردن من - گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!


  6. انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیرکبیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی:دوش از درم درآمد سرمست و بی‌قرار - همچون مه دو هفته و هر هفت کرده یار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در تهنیت عید و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر:دی بامداد عید که بر صدر روزگار - هر روز عید باد به تایید کردگار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - (گویا در ادامهٔ قصیدهٔ دی بامداد عید که بر صدر روزگار ...):کای کاینات رابه وجود تو افتخار - وی پیش از آفرینش و کم ز آفریدگار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸:ای روزگار دولت تو روز روزگار - وی بر زمانه سایهٔ تو فضل کردگار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۳ - قبا از بزرگی خواسته:ای برقد تو راست قبای سخا و جود - حرفیست در لباس مرا با تو گوش دار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۷:آ زاده گر کریم نیابد ورا چه عجب - گر زی خسیس طبع گراید به اضطرار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۸ - از ممدوح التماس کفش به معما کرده است:ای مستفاد لطف تو اقبال آسمان - وی مستعار جود تو آثار روزگار


    کسایی » دیوان اشعار » نیلوفر کبود:نیلوفر کبود نگه کن میان آب - چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

    کسایی » دیوان اشعار » خواری مُرده:دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا - دانم که مرده بر دل میراثخوار، خوار


  7. انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح دستور نظام‌الملک صدرالدین محمد:به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال - به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح کمال‌الدین ابی‌سعد مسعود بن احمدالمستوفی:خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال - جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال


    کسایی » دیوان اشعار » پنجاه سالگی شاعر:به سیصد و چهل یک رسید نوبت سال - چهارشنبه و سه روز باقی از شوال


  8. انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح فیروزشاه عادل و وصف الحال رفتن به ترمد و ستایش سلطان‌السادة سید ترمد:حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه - مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۳ - در جواب مکتوب دوستی:هست در دیدهٔ من خوب‌تر از روی سپید - روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه


    کسایی » دیوان اشعار » دستش از پرده برون آمد ...:دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید - گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه


  9. انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷ - در مدح صدراعظم زین‌الدین عبد الله و شکر صحت یافتن او از بیماری:از محاق قضا برون شد ماه - وز عرای خطر برون شد شاه

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح امیر علاء الدین اسحاق:خاص سلطان علاء دین اله - میر اسحاق صدر مجلس شاه

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در تهنیت عید و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:ای سراپردهٔ سپید و سیاه - ای بلند آفتاب و والا ماه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۰ - در مدیح:به خدایی که ذات لم یزلش - باشد از سر بندگان آگاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۱:ز ابتدا کاندر آمدی به عمل - بیش از این بود بارنامه و جاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۴ - در قناعت و خویشتن‌داری:ای به دریای عقل کرده شناه - وز بد و نیک این جهان آگاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۵ - مطایبه:چند مهتاب بر تو پیماید - این و آن در بهای روی چو ماه


    کسایی » دیوان اشعار » غزل:ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه - شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه


  10. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - در طلب شراب گوید:میر حیدر ایا که خیزد جود - از کف تو چو از شراب طرب


    کسایی » دیوان اشعار » موی سپید و روی سیاه ...:چون سر من سپید دید بتم - گفت تشبیه شیب و سخت عجب


  11. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - مدح زین‌الدین عبدالله را گوید و حضور میزبان را خواهد:ای بزرگی کز آب و خاک چو تو - دست دوران آسمان نسرشت


    کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۹:باد و گردم نکرد زشتی هیچ - با دل من چرا شد ایدون زشت


  12. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷:هزار مدح شکر طعم وصف تو گفتم - کزو نگشت مرا تازه یک صبوح فتوح


    کسایی » دیوان اشعار » جنازهٔ دوست:جنازهٔ تو ندانم کدام حادثه بود - که دیده ها همه مصقول کرد و رخ مجروح


  13. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح ملک نصرةالدین:مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد - نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در جواب مکتوب عمادالدین پیروزشاه:مثال عالی دستور چون به بنده رسید - قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد


    کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۱:خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد - که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد


  14. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در شکایت دهر:جور یکسر جهان چنان بگرفت - که همی بوی عدل نتوان برد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید:به کلاهی بزرگ کرد مرا - آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته:شمس بی نور و خواجهٔ بی‌اصل - چند از این دفع گرم و وعدهٔ سرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - در هجا:میر طغرل بمرد و من گفتم - ملک‌الموت کار مردان کرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۷ - در وعظ:شادمانی گزین و نیک خویی - که زمانه وفا نخواهد کرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۹:به خدایی که آب حکمت او - از دل خاک می‌دماند ورد


    کسایی » دیوان اشعار » مردم و زمانه:نانوردیم و خوار و این نه شگفت - که برِ ورد، خار نیست نورد


  15. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۵ - در مفارقت:خدایگانا نزدیک شد که صبح ظفر - زظل گوهر چترت شود سیاه وسفید


    کسایی » دیوان اشعار » دیده و اشک:دو دیدهٔ من و از دیده اشکِ دیدهٔ من - میانِ دیده و مژگان ستاره‌وار پدید


  16. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۸:ای کریمی که از سخاوت تو - روید از سنگ خاره مرزنگوش


    کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۲:آن جهان را بدین جهان مفروش - گر سخندانی این سخن بنیوش


  17. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۸ - در شکایت از ممدوح خویش حمیدالدین:دراز گشت حدیث درازدستی ما - سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف


    کسایی » دیوان اشعار » برف پیری:بنفشه‌زار بپوشید روزگار به برف - درونه گشت چنار و زریر شد شنگرف


  18. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - شراب خواهد:ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق - فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق


    کسایی » دیوان اشعار » طلب ِ جام:ای خواجهٔ مبارکِ بر بندگان شفیق - فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق


  19. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۳ - در مطایبه:گویند که در طوس گه شدت گرما - از خانه به بازار همی شد زنکی لال


    کسایی » دیوان اشعار » درد ِ پیری:از عمر نمانده‌ست برِ من مگر آمُرغ - در کیسه نمانده‌ست برِ من مگر آخال


  20. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۶ - فی اقتراح الذهب:ای فلک قدری که در انگشت قدر و همتت - از شرف مهر فلک زیبد همی مهر نگین

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۹ - در مدح سلطان ملکشاه ثانی:شادباش ای خسرو عادل عماد دین و داد - دیر زی ای ناصر جاه امیرالموئمنین


    کسایی » دیوان اشعار » فضل امیرالمؤمنین:فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین - فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین


  21. انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۲ - در هجو سیف‌الدین نامی گفته:تو ای سیف زنگ اجل چون نگیری - که الحق به انصاف درخورد آنی


    کسایی » دیوان اشعار » وصف شراب:از او بوی دزدیده کافور و عنبر - وز او گونه برده عقیق یمانی


  22. انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:رایت که جهان به پشت پای اندازد - از مسند و استناد او کی نازد


    کسایی » رباعیها » تیغ خورشید:گر در عمری شبی به ما پردازد - وین جان به لب رسیده را بنوازد



sunny dark_mode