گنجور

 
اهلی شیرازی

چون علی اندر ره دین راهبر

نیست جز آل علی این راه بر

شد دل و جان بنده روی حسن

مظهر خلق خوش و خوی حسن

دیده حق اندر دم قربان حسین

یافته از عالم قرب آن حسین

از دل غمدیده زین العباد

یافته نم دیده زین العباد

باقر حق بین که شد او حقشناس

معنی او از همه رو حق شناس

جعفر صادق هم از آلای شاه

خاطر او شسته از آلایش آه

موسی کاظم شه نیکو نهاد

آنکه سر اندر ره نیک او نهاد

قبله هشتم علی آن زهر نوش

کش شده در ساغر جان زهر نوش

رهرو تقوی تقی آن پاکدل

شسته از آلایش جان پاک دل

خان یزدان نقی از حلم و داد

گوهر معنی ستد از علم و داد

عسکری آن سرور خیل بشر

در دل او نامده میل بشر

سکه مهدی زند آخر زمان

بر عدوی دین کند آخر زمان

پیرو ایشان شو و در آخر زمان

بر عدوی دین کند آخر زمان

پیرو ایشان شو و در آن جهان

رخش دل اندر صف مردن جهان

هر که سر اندر ره پاکان شدش

خاک ره اندر ته پاکان شدش

هر که شد او سایل ازین خاندان

حاجت او حاصل ازین خانه دان

شأنی از ایشان دهم ای شان فزا

قدر من از همت ایشان فزا

 
sunny dark_mode