گنجور

 
اهلی شیرازی

موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن

آفت جوانی بین چشم اعتباری کن

آخر ایکمان ابرو صید دل غنیمت دان

تا بکف کمان داری از کمان شکاری کن

صحبت جهانداران درد سر نمیارزد

جرعه یی بکف آور وز میان کناری کن

عاقلی هنر نبود کار رهروان عشق است

بی هنر چکار آید خیز و فکر کاری کن

همچو خضر اگر خواهی عمر جاودان اهلی

نقد زندگانی را صرف راه یاری کن

 
sunny dark_mode