بستهٔ زنجیر بودن هست کارِ شیر و من
خونِ دل خوردن بُوَد از جوهرِ شمشیر و من
راستی گر نیستم با شیر از یک سلسله
پس چرا در بند زنجیریم دائم شیر و من
با دلِ سوراخ شب تا صبح گرمِ نالهایم
ماندهایم از بس به زندانِ جفا زنجیر و من
بر درِ دیرِ مغان و خاک ما چون بگذری
با ادب همّت طلب کن ای جوان از پیر و من
یک سرِ مو وا نشد هرگز گره از کارِ دل
با هزاران جِدّ و جَهد ناخنِ تدبیر و من
مشکلِ دل فرخی آسان نشد چون قاصِریم
در بیانِ این حقیقت قوهٔ تقریر و من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.