گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳

 

سر به عدم درنه و یاران طلب

بوی وفا خواهی ازیشان طلب

بر سر عالم شو و هم جنس جوی

در تک دریا رو و مرجان طلب

مرکز خاکی نبود جای تو

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

از کف ایام امان کس نیافت

وز روش دهر زمان کس نیافت

شام و سحر هست رصددار عمر

زین دو رصد خط امان کس نیافت

رفت زمانی که ز راحت در او

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - قصیده

 

تا دل من دل به قناعت نهاد

ملک جهان را به جهان بازداد

دفتر آز از بر من برگرفت

مصحف عزلت عوض آن نهاد

خسرو خرسندی من در ربود

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - قصیده

 

خوی فلک بین که چه ناپاک شد

طبع جهان بین که چه غمناک شد

آخر گیتی است نشانی بدانک

دفتر دل‌ها ز وفا پاک شد

سینهٔ ما کورهٔ آهنگر است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح قاضی القضاة احمشاد

 

تا رقم حسن تو زد آسمان

نامزد عشق تو آمد جهان

حلقه به گوش غم تو گشت عقل

غاشیه‌دار لب تو گشت جان

زلف تو شیطان ملایک فریب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - مطلع دوم

 

از همه عالم شده‌ام بر کران

بسته به سودای تو جان بر میان

جان نه و چون سایه به تو زنده‌ام

با تو و صد ساله ره اندر میان

از تب هجران تو ناخن کبود

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - مطلع سوم

 

شاعر ساحر منم اندر جهان

در سخن از معجزه صاحب قران

از شجر من شعرا میوه چین

وز صحف من فضلا عشر خوان

وز حسد لفظ گهر پاش من

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۵

 

شب که مثال مه ذی‌الحجه دید

صورت طغراش ز مه برکشید

تا نهم ماه به طغرای ماه

حاج توانند به موقف رسید

چشم فلک بود مگر آفتاب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸۴

 

خیره کشا، بد کنشا، ظالما!

این همه نیکان مکش و بد مکن

نیست شفیعت که گوید مکش

نیست حریفیت که گوید مکن

خاقانی
 
 
sunny dark_mode