گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵

 

ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا

به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا

برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم

به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا

ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است

چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است

جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف

تو راست معجزه و نام تو سلیمان است

از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱

 

به باغ وصل تو خاری، رقیب صد ورد است

به یاد روی تو دردی، طبیب صد درد است

هزار جان مقدس فدای روی تو باد

که زیر دامن زلف تو سایه پرورد است

به روزگار هوای تو کم شود نی نی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶

 

مرا غم تو به خمار خانه باز آورد

ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد

دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود

هوای تو به سر تازیانه باز آورد

کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳

 

دلم ز راه هوای تو بر نمی‌گردد

هوای تو ز دلم زاستر نمی‌گردد

بدل مجوی که بر تو بدل نمی‌جویم

دگر مشو که غم تو دگر نمی‌گردد

اثر نماند ز من در غم تو این عجب است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

 

حدیث توبه رها کن سبوی باده بیار

سرم کدو چکنی یک کدوی باده بیار

دو قبله نیست روا، یا صلاح یا باده

سر صلاح ندارم سبوی باده بیار

به صبح و شام که گلگونه‌ای و غالیه‌ای است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸

 

فتاده‌ام به طلسم کشاکش تقدیر

نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامن‌گیر

دل رمیده و شوق بهانه خود دارم

که دیده است دو دیوانه را به یک زنجیر

چه طرف‌ها که نبستم ز رهنمائی دل

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱

 

دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریز

میی به ساغر من همچو آفتاب بریز

هلال عید بود بر سپهر پا به رکاب

به جام ساقی گل چهره می شتاب بریز

نقاب برفکن و آتشی به جانم زن

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳

 

نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم

نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم

به جستجوی تو جان بر میان جان بندم

مگر وصال تو را یابم و نمی‌یابم

ز بس که از تو فغان می‌کنم به هر محراب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰

 

ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم

ز پاک‌بازی نقش فنا فرو خواندیم

به نعش عالم جیفه نماز برکردیم

به فرق گنبد فرتوت خاک بفشاندیم

همه حدیث شما تیغ بود و گردن ما

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱

 

به کوی عشق تو جان در میان راه نهم

کلاه بنهم و سر بر سر کلاه نهم

گرم به شحنگی عاشقان فرود اری

خراج روی تو بر آفتاب و ماه نهم

گرم به تیغ جفای تو ذره ذره کنند

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵

 

خیال روی توام غم‌گسار و روی تو نه

به هر سوئی که کنم راه، راه سوی تو نه

خیال تو همه شب ره به کوی من دارد

اگرچه بخت مرا رهنما به کوی تو نه

دریغ کاش تو را خوی چون خیال بدی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸

 

چه کرده‌ام که مرا پایمال غم کردی

چه اوفتاده که دست جفا برآوردی

به نوک خار جفا خستیم نیازردم

چو برگ گل سخنی گفتمت بیازردی

مرا به نوک مژه غمزهٔ تو دعوت کرد

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

 

عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی

مرا به پردهٔ تشریف راه نو دادی

صحیفه‌های معانی نوشتی و سر آن

به دست مهر ببستی و مهر بنهادی

چو نقش عارض و زلف تو نوک خامهٔ تو

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲

 

ز من گسستی و با دیگران بپیوستی

مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی

به یاد مصطبه برخاستی معربدوار

بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی

مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار

 

عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا

که عمر بیش‌بها دادمش به شیربها

چو کشت عافیتم خوشه در گلو آورد

چو خوشه باز بریدم گلوی کام و هوا

خروس کنگرهٔ عقل پر بکوفت چو دید

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیا (ص)

 

سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا

تو سر به جیب هوس درکشیده‌ای به خطا

بر آن سریر سر بی‌سران به تاج رسید

تو تاج بر سری از سر فرو نهی عمدا

سر است قیمت این تاج گر سرش داری

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه

 

مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب

کزین رواق طنینی که می‌رود دریاب

زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو

در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب

رواق چرخ همه پر صدای روحانی است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش فخر الدین شروان شاه منوچهر

 

ز عدل شاه که زد پنج نوبه در آفاق

چهار طبع مخالف شدند جفت وفاق

رسید وقت که پیک امان ز حضرت او

رساند آیت رحمت به انفس و آفاق

بسی نماند که بی‌روح در زمین ختن

[...]

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode