گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

دل در آن یار دلاویز آویخت

فتنه اینست که آن یار انگیخت

دل و دین و می و عهد و قوت

رخت بر سر به یکی پای گریخت

دل من باز نمی‌یابد صبر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

ماه چون چهرهٔ زیبای تو نیست

مشک چون زلف گل‌آرای تو نیست

کس ندیدست رخ خوب ترا

که چو من بنده و مولای تو نیست

کردم از دیده و دل جای ترا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

روی برگشتنم از روی تو نیست

که جهانم به یکی موی تو نیست

زان ز روی تو نگردانم روی

که به جز روی تو چون روی تو نیست

هیچ شب نیست که اندر طلبت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵

 

باز دوش آن صنم باده‌فروش

شهری از ولوله آورد به جوش

صبحدم بود که می‌شد به وثاق

چون پرندوش نه بیهش نه به هوش

دست برکرده به شوخی از جیب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

یا بدان رخ نظری بایستی

یا از آن لب شکری بایستی

یا مرا در غم و اندیشهٔ او

چون دل او دگری بایستی

نیست از دل خبرم در غم او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در وصف ربیع و مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

روز عیش و طرب و بستانست

روز بازار گل و ریحانست

تودهٔ خاک عبیر آمیزست

دامن باد عبیر افشانست

وز ملاقات صبا روی غدیر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح ملک معظم پیروزشاه

 

ای به شاهی ز همه شاهان فرد

مشتری طلعت و مریخ نبرد

آسمان مثل تو نادیده به خواب

مجلس و معرکه را مردم و مرد

بر جهان ای ز جهان جاه تو بیش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح مخدرةالکبری عصمة الدین مریم خاتون

 

مرحبا موکب خاتون اجل

عصمةالدین شرف داد و دول

آنکه بردست نهایت به ابد

وانکه بردست بدایت به ازل

آن به جاه و به هنر به ز فلک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح ابوالمظفر ناصرالدین طاهربن مظفر

 

شرف گوهر اولاد نظام

ملک را باز شرف داد و نظام

صاحب مملکت و خواجهٔ عصر

ناصر دین و نصیر اسلام

بوالمظفر که به عون ظفرش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

دلم ای دوست تو داری دانی

جان ببر نیز که می‌بتوانی

به دلی صحبت تو نیست گران

چه حدیثست به جان ارزانی

گویمت بوسه مرا گویی جان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳۶ - ستایش سرای مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

این همایون در فرخنده‌سرای

تا ابد باد در اقبال به پای

چوبش ایمن شده از فرسودن

زیر این گنبد گیتی‌فرسای

اندرو خاصیت مغناطیس

[...]

انوری
 
 
sunny dark_mode