گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح نواب شاهزاده فریدون میرزا فرمانفرما

 

ای رفته پی صید غزالان سوی صحرا

بازآ بسوی شهر پی صید دل ما

گر تیر زنی بر دل ما زن نه بر آهو

ور دام نهی در ره ماه نه نه به صحرا

نه شهرکم از دشت و نه ماکمتر از آهو

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه فرماید

 

در چشم منست آنچه به رخسار تو آب است

در جسم منست آنچه به ‌گیسوی تو تاب است

دل بی‌تو بسی تنگتر از سنهٔ چنگ است

جان بی‌تو بسی زارتر از زیر رباب است

بر ما به تکبر نگری این چه غرورست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - د‌ر ستایش شاهزادهٔ علیین و ساد‌ه فرمانفرما فریدون میرزا طاب ثراه فرماید

 

گاه ط‌رب و رو‌ز می و فصل بهارست

جان خرم و دل فارغ و شاهد به‌کنارست

باد سحر از آتش گل مجمره سوزست

خاک چمن از آب روان آینه‌دارست

تا می‌نگری کوکبه ی سوری و سرو است

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - د‌ر مدح محمد شاه غازی رحمه‌الله فرماید

 

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت

این با طرب و خرمی و فرخی آمد

وان با کرب و محنت و رنج و مرضان رفت

عید آمد و شد عیش‌ و نشاط و طرب آغاز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر د‌یوان میرزا نبی‌خان فرماید

 

عید آمد و آفاق پر از برگ و نواکرد

مرغان چمن را ز طرب نغمه‌سراکرد

بی برگ و نوا بود ز تاراج خزان باغ

عید آمد وکارش همه با برگ و نواکرد

هم ابرلب لاله پر از در عدن ساخت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در ستایش امیر دیوان میرزا نبی خان فرماید

 

آن کیست که باز آمد و در بزم نظر کرد

جان و دل ما از نظری زیر و زبر کرد

آن برق یمانست‌که افتاد به خرمن

یا صاعقه‌یی بود که بر کوه ‌گذر کرد

خیزید و بگیرید و بیارید و بپرسید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - در زمان ولیعهدی شاهنشاه ماضی محمد شاه غا‌زی طاب‌لله ثراه گوید

 

الحمد خدا را که ولیعهد مظفر

شد ناظم ملک پدر و دین پیمبر

شد منتظم از همت او ملت احمد

شد مشتهر از نصرت او مذهب جعفر

اقلیم خراسان که در آن شیر هراسان

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - د‌ر ستایش پا‌دشاه ماضی محمد شاه غازی طاب‌الله ثراه گوید

 

الحمد که از موهبت ایزد داور

زد تکیه بر اورنگ حمل خسرو خاور

الماس‌فشان شد فلک از ژالهٔ بیضا

یاقوت‌نشان چمن از لالهٔ احمر

در دامن ‌گل چنگ زده خار به خواری

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در ستایش زهره ی زهرای آسمان شهریاری عزیزالدوله که شاهنشاه ماضی را بهین د‌ختر و خسرو غازی را گرامی خواهر فرماید

 

ای طرهٔ مشکین تو همشیرهٔ قنبر

وی خال سیه‌ فام تو نوباوهٔ عنبر

دنبالهٔ ابروی تو در چنبر گیسو

چون قبضهٔ شمشیر علی درکف قنبر

بر چهرهٔ تو طرهٔ مشکین تو گویی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷ - گریز این قصیدهٔ د‌ر نسخهٔ دیگر به‌ نام امیر دیوان میر‌زا نبی خان ‌دیده شد لهذا از محل تغییر تحریر شد

 

ای طرهٔ مشکین تو با مشک پسرعم

ای خال تو با مردمک دیده برادر

بی‌رابطه آن یک را عودست همی خال

بی‌واسطه این یک را عنبر شده مادر

رخسار تو در طلعت حوریست بهشتی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۱ - د‌ر تغزل و تشبیب

 

بس دلبرکانند به هر بوم و به هر بر

یارب چکند یک دل با این همه دلبر

آن‌ می‌بردش از چپ‌ و این می‌کشد از راست

مسکین‌دلکم مانده در این‌کشمکش اندر

گه می‌کشدش این به دو ابروی مقوس

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در ستایش امیر الامرا النظام میرزا نبی خان رحمه الله فرماید

 

شد کاسه‌ام از باده تهی کیسه‌ام از زر

زان رو نکند یاد من آن ترک ستمگر

پارینه مرا برگ و نوا بود فراوان

واسباب فراغت به همه حال میسر

شهد و شکر و شیشه و شمّامه و شاهد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در ستایش محمد شاه گوید

 

ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر

برخیز و مرا سبحه و سجاده بیاور

واسباب طرب را ببر از مجلس بیرون

زان پیش گه ناگاه ثقیلی رسد از در

وان مصحف فرسوده‌که پارینه ز مجلس

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - و له ایضاً فی مدحه

 

از خجلت تیغ ملک و ابروی دلدار

دوشینه مه عید نگردید نمودار

یا موکب شه‌گرد برانگیخت ز هامون

وان پرده‌یی از گرد برافکند به رخسار

یا نقش سم دیونژاد ابرش شه دید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲ - و له ایضاً

 

ای زان دو سیه مار که جا داده به گلزار

عطار کمندافکن و سحار زره‌دار

سحار ندیدیم زره‌پوش و معربد

عطار نخواندیم کمندافکن و خونخوار

عقرب همه زهر آرد و آهو همه نافه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - د‌ر ستایش امیر مبرور آ‌صف‌الدوله اللهیارخان‌گوید

 

ای طره و چهر تو یکی نار و یکی مار

بی‌نار تو در نارم و بی‌مار تو بیمار

بی‌نار تو یارست مرا ناله و اندوه

بی‌مار توکارست مرا مویه و تیمار

جز من‌ که به نار تو و مار تو گریزم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در مطایبه و هزل و ملاعبه فرماید

 

کوهی به قفا بسته‌ای ای شوخ دلازار

با خویش کشانیش به هر کوچه و بازار

زان ‌کوه‌ گران ترسمت آزرده شود تن

خود را عبث ای شوخ دلازار میازار

تو کاه‌ کشیدن نتوانی چه‌ کشی ‌کوه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - د‌ر مغازلت و تشبیب و اظهار عشقبازی و نسیب فرماید

 

هر سال به نوروز مرا بوسه دهد باز

وامسال برآنم ‌که فزونتر دهد از پار

پار از من و از رندی من بودگریزان

و امسال ‌گریزد به من از صحبت اغیار

‌قلاشی من پار چنان بود که آن شوخ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷ - در جواب قصیدهٔ حکیم سوزنی

 

آمد به برم دوش یکی ساده پسر بر

وز مشک فروهشته دو گیسو به قمر بر

گفتی‌که یکی زاغ بهشتیست دو زلفش

کافشانده بسی غالیه و مشک به پر بر

حوری بچه زایند زنان حبش و زنگ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱ - در ستایش امیرالامراء العظام میرزا نبی‌خان حکمران فارس فرماید

 

ای حسن تو چون فتنهٔ چشم تو جهانگیر

صد سلسله دل در خم زلف تو به زنجیر

عشق من و رخسار تو این هردو جهانسوز

حسن و تو گفتار من این هردو جهانگیر

قدّم چو کمان قدّ تو چون تیر از آن رو

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode