گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۳

 

خوابیده تر از راه بود راحله ما

در سینه صحراست گره قافله ما

در دامن صحرای ملامت نتوان یافت

خاری که نچیده است گل از آبله ما

دیوانه به همواری ما نیست درین دشت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۳

 

تنها نه همین ماه به فرمان خط اوست

خورشید هم از حلقه به گوشان خط اوست

از هاله فرو برده سر خود به گریبان

از بس که خجل ماه به دوران خط اوست

از روشنیش خیره شود دیده خورشید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۴

 

بودی که نمودست وجودش، دهن اوست

سیبی که سهیل است کبابش، ذقن اوست

تا پنجه اقبال که پر زور برآید؟

دست دو جهان در خم سیب ذقن اوست

وصل مه کنعان چه مناسب به زلیخاست؟

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode