گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۱ - زبان حال موسولینی دیکتاتور ایتالیا، قبل از فتح حبشه

 

در طوف حبش دیدم دی موسولینی می‌‎گفت

کاین قطعه بدین خوبی مستعمره بایستی

ما ملت مفلس را نان و ماکارونی گشت

در سفرهٔ ایتالی کبک و بره بایستی

هیتلر به جوابش گفت کبک و بره لازم نیست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۹ - گلچین جهانبانی

 

قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی

گل‌چین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی

دیدم چمنی خندان‌، پر لاله و پر ریحان

بر شاخ گلش مرغان‌، هرسو به غزلخوانی

بشکفته گل اندرگل‌، کاکل زده درکاکل

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

وان راز نهانی را از پرده براندازند

این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست

شایان تماشا را طرح دگر اندازید

ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

از داغ غمت جانا! می‌سوزم و می‌سازم

چون شمع ز سر تا پا، می‌سوزم و می‌سازم‌*

از زشتی بدخویان وز جور نکورویان

گه زشت و گهی زیبا می‌سوزم و می‌سازم

درویش ز درویشی، شاه از طمع بیشی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

ای دوست بیا لختی ترک می و ساغر کن

از میکده بیرون شو جان بر لب کوثر کن

مست می وحدت شو پا بر سر کثرت زن

فانی شو و باقی باش تقلید پیمبر کن

گفتار نبی بشنو، اسرار ولی دریاب

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی

رفتم من از این عالم‌، عالم به تو ارزانی

عشق من و تو ای ماه بیرون ز شگفتی نیست

من پیر جهان‌دیده‌، تو طفل دبستانی

نشگفت گر از مجنون در عشق شوم افزون

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode