×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۱
در باغ چنین سروی کی خاست به رعنایی
بر چرخ چنین ماهی کی تافت به زیبایی
گر باده کنی در سر بر سینه زنی آتش
ور بوسه دهی بر لب در فتنه بیفزایی
حسنِ تو به هم برزد بنیادِ خردمندان
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۸
خون شد دل مجروحم در گوشهی تنهایی
ای بخت نمیدانم تا کی به سرم آیی
صبری و دلی باید کز عهده برون آید
ور نی که تواند کرد از دوست شکیبایی
آرام نمیگیرد با خویش نمیآید
[...]
۱
۲