گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

پیشانی ناز او از موج نگه چین بست

مژگان ستم برخاست ابروی کمر کین بست

چشم به عتاب آمد خونم به تغافل ریخت

شمشاد خرامانش در پای نگارین بست

از داغ سراپایم انگشت نما گردید

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۶

 

از شوق تو افتادم در بادیه پیمایی

دارد من مجنون را سودای تو سودایی

رفتی و مرا ماندی در کنج شکیبایی

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقتیست که بازآیی

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode