×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷
خطش چو بنام من از خامه برون آید
بس نکته ی دلسوزی کز نامه برون آید
آنروز که در مکتب دیدم سبقش گفتم
کاین طفل گرانمایه علامه برون آید
ننوشته سلام ایدل بهر چه کشی خود را
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۴
وقتست که با خوبان در باغ گذار آرم
هم سرو ببر گیرم و هم گل بکنار آرم
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۸
پروانه صفت شبها در بزم دل افروزم
از هر طرفی شمعی می بینم و می سوزم