گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - د رمدح شمس الدین ابوالفتح محمد بن علی وزیر

 

اسباب معالی بکرم کرد مرتب

و احساب بزرگی بمنن کرد مهذب

پیرایهٔ اسلام ، ابوالفتح محمد

آن نزد شهنشاه جهان خاص و مقرب

صدری که برافروخت جهان را هنر او

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح ملک اتسز

 

دیدار تو ، ای جان جهان ، راحت جانست

روی تو تماشاگه عشاق جهانست

در خد تو ، ای آفت دین ، زایش دینست

در جعد تو ، ای راحت جان ، کاهش جانست

تنگ شکرست آنکه تو گویی ، نه حدثیست

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح وزیر ثقة الدین

 

صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست

خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست

آراسته از طالع او روی سپهرست

افروخته از طلعت او صحن جهانست

در خدمت او تقویت خرد و بزرگست

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح اتسز

 

ای شاه، جهانی شده‌ای تو ز بدایع

در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع

حلم تو چو اول شد و لطف تو چو ثانی

عزم تو چو ثالث شد و عنف تو چو رابع

وین هفت ستاره، که در این هفت سپهرند

[...]

وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ملک اتسز

 

ای چاه ز نخدان ، دلم از راه فگندی

وآنگاه بصد شعبده در چاه فگندی

در سلسلهٔ عشق کشیدی دلم ، ای ماه

تا سلسلهٔ غالیه بر ماه فگندی

با راحت و با رامش و با لهو تنم را

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۷ - در شکایت

 

ز آن روز که گفتی : پس ازین جور کنم کم

بسیار بیفزودی و کم هیچ نکردی

گفتم : نکنم با تو وفا ، ترک کنی ، زانک

هر چیز که گفتی : نکنم ، هیچ نکردی

گفتی : چو بمیری بسر خاک تو آیم

[...]

وطواط
 
 
sunny dark_mode