گنجور

عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » مدیحه

 

ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل

من شیفته و فتنه بر آن سنبل و آن گل

زلفین تو قیریست برانگیخته از عاج

رخسار تو شیریست برآمیخته با مل

بر دامن لعل است تو را نقطهٔ عنبر

[...]

عبدالواسع جبلی
 
 
sunny dark_mode