گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱ - فی التوحید

 

ای غرهٔ ماه از اثرِ صنعِ تو، غَرّا

وی طُرّهٔ شب از دمِ لطفِ تو، مُطَرّا

طشت زر شمعی خور از اطلس چرخی

درتافته از امرِ تو بر قرطهٔ خارا

نوکِ قلمِ صنعِ تو در مبدأ فطرت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - فی صفة الکواکب

 

اینان که برین گوشه بامند چه نامند

تا چند برین طارم فیروزه خرامند

گر شعله فروزان جهانند چه قومند

ور مشعله داران سپهرند چه نامند

در آینه وهم نیاید که چه نقشند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - فی مدح الصاحب الاعظم الاعدل الاکرم خواجه برهان الدین فتح الله

 

ای رای جهانتاب ترا چرخ متابع

وی حکم جهانگیر ترا دهر مطاوع

سیاره بتقبیل جنابت متعطّش

چون قافله ی بادیه بر شرب مصانع

دینار ز بیم کف زر بخش تو صامت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - فی مدح صاحب الاعظم و الامام الاعلم زین الحق و الدین الزیر آبادی نورالله ضریحه

 

ای کعبه روی چو مهت قبله ی عالم

خالت حجر الاسود و لب چشمه ی زمزم

ای پیکر مطبوع تو الطاف مرکب

وی مجمع ترکیب تو ارواح مجسّم

بوی سر زلف سیهت نکهت فردوس

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً

 

چون گشت سوار آنک بهنگام سواری

جولانگه که پیکر او عالم بالاست

زد پاشنه بر استر و از جای بر انگیخت

ز انسان که ازو استرک خسته امان خاست

استر چو بتنک آمد ازو بانک بر آورد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۲ - وله

 

تا چند کنی عرض عروض ای ز جهالت

ناکرده جوی حاصل و مغرور بتحصیل

بس زن که بود نادره گوی و سخن آرای

نی همچو شما غرّه بدرّاعه و مندیل

از وزن چه پرسید که بیرون ز شمارست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

این باد کدامست که از کوی شما خاست

وین مرغ چه نامست که از سوی سبا خاست

باد سحری نکهت مشک ختن آورد

یا بوئی از آن سلسله غالیه سا خاست

گوئی مگر انفاس روان بخش بهشتست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست

چشمم ز غمت چشمه ی یاقوت روانست

آن موی میان تو که سازد کمر از موی

موئی بمیان آمده یا موی میانست

در موی میانت سخنی نیست که خود نیست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

منزلگه جانست که جانان من آنجاست

یا روضه ی خلدست که رضوان من آنجاست

هر دم بدلم می رسد از مصر پیامی

گوئی که مگر یوسف کنعان من آنجاست

پر می زند از شوق لبش طوطی جانم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

مشنو که مرا با لب لعلت هوسی نیست

کاندر شکرستان شکری بی مگسی نیست

کس نیست که در دل غم عشق تو ندارد

کانرا که غم عشق کسی نیست کسی نیست

باز آی که با هم نفسی خوش بنشینیم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

ای پیک صبا حال پریچهره ی ما چیست

وی مرغ سلیمان خبر آخر ز سبا چیست

در سلسله ی زلف سراسیمه ی لیلی

حال دل مجنون پراکنده ی ما چیست

بر خاک رهش سر بنهادیم ولیکن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت

رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد

شد دامن من دجله ی بغداد ز دستت

از دست تو فردا برون داد بخواهم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست

گفتا که پری را چکنم رسم چنانست

گفتم که نقاب از رخ دلخواه بر افکن

گفتا مگرت آرزوی دیدن جانست

گفتم همه هیچست امیدم ز کنارت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست

یا ماه شب چارده بر روی زمینست

در ابر سیه شعشعه ی بدر منیرست

یا در شکن کاکل او نور جبینست

آن ماه تمامست که بر گوشه بامست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

ابروی تو طاق است که پیوسته هلالست

ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست

بر روی تو خال حبشی هر که ببیند

گوید که مگر خازن فردوس بلالست

پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

گویی بت من چون ز شبستان بدر آید

حوریست که از روضه ی رضوان بدر آید

دیگر متمایل نشود سرو خرامان

چون سرو من از خانه خرامان بدر آید

هر صبحدم آن ترک پری رخ ز شبستان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند

صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند

بنگر که مقیمان سراپرده ی وحدت

در دیر مغان همسبق مغبچگانند

رو گوش کن از زمزمه ی ناله ناقوس

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

یارش نتوان گفت که از یار بنالد

واندل نبُود کز غم دلدار بنالد

گر بند نهد دشمن و گر پند دهد دوست

مشتاق گل آن نیست که از خار بنالد

چون یار بدست آیدت از غیر چه نالی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

سرّیست مرا با تو که اغیار نداند

کاسرار می عشق تو هشیار نداند

در دایره‌ی عشق هر آن‌کس که نهد پای

از شوق خطت نقطه ز پرگار نداند

گر بلبل دلسوخته بیرون رود از باغ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

جز ناله کسی مونس و دمساز نیاید

جز سایه کسی همره و همراز نیاید

ای خواجه برو باد مپیمای که بلبل

در فصل بهاران ز چمن باز نیاید

گفتم که زمن سرمکش ای سروروان گفت

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode