گنجور

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

هر چند که خصمی سپهر از جهل است

آسان گذرد به خاطری کو اهل است

عاجز شده روزگار از خصمی ما

دشوار زمانه بس که بر ما سهل است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

از عمر عزیز رفته افزون از شصت

گاهی در کار و گه به کوتاهی دست

گه سخرهٔ مستی و گهی هشیاری

امروز نشسته ام نه هشیار، نه مست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

دل گم شده است، سینه پردازی هست

جان سوخته است، جلوهٔ نازی هست

زخمی نشود شکار، بی شست وخدنگ

خونین جگریم، ناوک اندازی هست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

از دیده به دیده، ناوک اندازی هست

از سینه به سینه، قاصد رازی هست

خوانده ام رقم دفتر دلها، این بود

ما کارگهیم، کارپردازی هست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

امّید گداست، تا در بازی هست

معشوق غنیّ و عشق را آزی هست

خسته به دواتند، نه با خسته دوا

بیچاره نیاز و چاره را نازی هست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

داغی که بکاود سر پرشور کجاست؟

زخمی که گدازد دمِ ساطور کجاست؟

گرمی به دلم نمی کشد شعله، حزین

ای غیرت عشق، آتش طور کجاست؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

صد وادی بیکرانه درگوشه ی ماست

لخت دل بسته بر میان توشهٔ ماست

ای مور هوس، بهره ای از ما نبری

برقی به کمین بردن خوشهٔ ماست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

ای شاخ امید، برگ و بار تو کجاست؟

فصل تو کدام و نوبهار تو کجاست؟

چون موج ، تپیدنم به جایی نرسید

ای بحر محیط غم، کنار تو کجاست؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

آلوده ی کام دل مشو، کام آن است

هرگز طمع دانه مکن، دام آن است

در دایره ی فلک چه سرگردانی؟

آغاز تو هر چه بود، انجام آن است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

آن غنچه که نشکفد به گلشن لب ماست

کامی که روا می نشود مطلب ماست

در عشق دو چیز است که پایانش نیست

اول سر زلف یار و آخر شب ماست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

از داغ فراق سینه ام جوشان است

هوش من شوریده ز مدهوشان است

در بزم تو، شمع گوید احوال مرا

این چرب زبان وکیل خاموشان است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

ازگریهٔ من دیدهٔ اختر شور است

وز ناله ی من دل ملک رنجور است

گردون نبود حریف پیمانهٔ عشق

این رطل گرانتر از سر مخمور است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

عشق است سلیمان و دل انگشتر اوست

داغ جگرم سیاهی لشکر اوست

قالب نی و جان ناشکیباست نوا

نالیدن ما از لب چون شکر اوست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

هر چند سپهر فکرم اختربار است

بر دوش زبان، سخنوری سربار است

از خامهٔ تیره بخت خود ممنونم

این ابر سیاهی ست که گوهربار است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

ای ساقی عاشقان، می ناب کجاست؟

ای خضره ره سوختگان، آب کجاست؟

عمریست که بی تو تشنهٔ خون خودم

آن خنجر مژگان سیه تاب کجاست؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

عهدیست که آشنا و بیگانه یکیست

نرخ خزف وگوهر یکدانه یکیست

در گوش گران خفتگان شب جهل

آیات کتاب حق و افسانه یکیست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

ساقی، قدحی که دور گلزار گذشت

مطرب، غزلی که وقت گفتارگذشت

ای همنفس، از بهر دل زار بگو

افسانهٔ آن شبی که با یارگذشت

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

عشق است که درد من و درمان من است

دین من و پیر من و ایمان من است

خون از بن هر مو نفشانم چه کنم؟

زان نشتر غمزه ای که در جان من است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

افسانهٔ عشق، راز پنهان من است

صد چاک چو جیب گل، گریبان من است

زاهد، ره اسلام مداری بگذار

دین را به بتان باختن ایمان من است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

یار است که در ظلمت امکان شمع است

خود، راز و نیاز و خویشتن هم سمع است

هر دیده که یافت نور تحقیق، حزین

غیر از واحد ندید، هر جا جمع است

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۴
sunny dark_mode