گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

ساقت که بآرزو پرستند او را

همچون دل من چرا بخستند او را

زخمی که حوالت گه او بود دلم

دردا گه برشته بر تو بستند او را

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

دردیست اجل که نیست درمان او را

بر شاه و وزیر هست فرمان او را

شاهی که بحکم دوش کرمان می خورد

امروز همی خورند کرمان او را

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

هر کو بشناخت مستی و پستی را

بفروخت بیک جرعۀ می هستی را

مانندۀ نرگس آنکه صاحب نظرست

بر دیدۀ خود جای کند مستی را

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

می آمد و می رفت پیاله بر ما

تا خون بنماند در رگ و ساغر ما

چون چشم خروه بس که شد در سرما

چون تاج خروه لعل شد افسرما

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

گرچه خوش نیست حالت ناخوش ما

درد سر ماست این دل سرکش ما

با اتش غم چو شمع، دل خوش کردیم

کآبیست ز سر گذشته این آتش ما

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

در باغ بین زگونه گون برگ و نوا

زان برگ و نوا آرزوی طبع روا

برخیز و بیا و میوه از شاخ بخور

گر خورده نیی ز دیگ چوبین حلوا

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

رشک آیدم ای دوست که با تو هر شب

هر رومی و هندوی نشیند بطرب

گه چنگ سپید را نهی رخ بر رخ

گه نای سیاه چرده را لب بر لب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

داری ز پی چشم بد ای درّ خوشاب

یک نرگس ناشکفته در زیر نقاب

وین از همه طرفه تر که از بادۀ حسن

یک چشم تو مستت ودگر چشم خواب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

ماییم نهاده سر بفرمان شراب

جان کرده فدای لب خندان شراب

هم دست بجان آمد از ساغر می

هم بر لب ساغر آمده جان شاب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

چشم تو همی داشت دلم را بعذاب

گفتم بلب که کار ایشان دریاب

نرمک نرمک لعل توام داد جواب

عاقل نکند میانجی مست و خراب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

چون مردمک دیده ام ای در خوشاب

با آنکه بود بخشش من گوهر ناب

از دور اگرم قرص خور آید در چشم

از غایت حرص بر دهان آرم آب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

گفتم که مرا وصل تو نفزاید آب

هجران توأم ز دیده نگشاید آب

خندان خندان گفت که نتوان دانست

باشد که بجوی رفته باز آید آب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

وقتست که پر زچین شود طرّۀ آب

از نعرۀ تندر برود زهرۀ آب

از قطرۀ آب آتش گل بدمد

وز آتش لاله در چکد قطرۀ آب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

کام همه ناله و خروشست امشب

نه صبر پدیدست و نه هوشست امشب

دوشم خوش بود ساعتی پنداری

کفارت خوش دلی دو شست امشب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

هستم ز وصال دوست دلشاد امشب

وز غصۀ هجر گشته آزاد امشب

با یار نشسته و بغم می گویم

یا رب که کلید صبح گم باد امشب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

ای دل چو رسید روز اومید بشب

هیچت ناید زوصل آن شیرین لب

زان پیش که تیره گرددت دیده ز اشک

باری دگری بروشنایی بطلب

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

شاها همه کار تو زهم طرفه ترست

در عقد ظفر نثار تیغ تو سرت

پیوند گرفت با جگر گوشة خصم

آن قطرة آبی که ز صلب کمرست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

بر لاله ز عارض تو هر دم ز نخست

پیش زنخت برگ سمن هم ز نخت

تا خوشی ز نخی تو زنخی خوش می زن

کین خوبی تو چو کار عالم زنخست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

آزرده چو شد ز زخم نشتر دستت

از کردۀ غمزه برد کیفر دستت

گر چشمۀ خون گشت روان بر دستت

نشگفت چو باشد دلم اندر دستت

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

گر خسته دل مرا بر آری حاجت

پیروز شوی بر آنچه داری حاجت

در محنت بنده یار ایّام مشو

کورا با من نیست بیاری حاجت

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۴
sunny dark_mode