گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۸

 

ساقی قدحی شراب در ده

دل سوخته را کباب در ده

راضی نشوم به یک دو سه جام

لطفی کن و بی حجاب در ده

از پردهٔ غیب روی بنما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۲

 

ما آن تو ایم ، آن تو دانی

دل داده تو را و جان ، تو دانی

در عشق تو صادقیم جانا

صدق دل عاشقان تو دانی

دانی که تو چیست حال جانم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۳

 

بی عشق مباش یک زمانی

کز عشق نکرد کس زیانی

آن آن دارد که عشق دارد

بی عشق کسی ندارد آبی

گر دست دهد ز ساقی ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۶

 

بی درد دلی دوا نیابی

نگذشته ز خود خدا نیابی

با ما نه نشسته ای به دریا

شک نیست که عین ما نیابی

برخیز و بیا به جستجو باش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۷

 

بی درد دلی دوا نیابی

بی رنج تنی شفا نیابی

در عین فنا بقا توان یافت

ناگشته فنا بقا نیابی

تا ترک خودی خود نگوئی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۹

 

بر تخت دلم نشسته شاهی

شاهی و چگونه شاه ماهی

قدسی ملکی ملک صفاتی

عالی قدری جهان پناهی

بر دست گرفته جام باده

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۴

 

آئینهٔ حضرت الهی

تمثال جمال پادشاهی

دانندهٔ علم جمله اسماء

واقف ز کمال ما کماهی

آوازهٔ آفتاب حسنش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۹

 

هر مرده که شد به جام می حی

باشد جاوید زنده از وی

ساقی قدحی شراب پر کن

از بهر خدا بده پیاپی

گوئی که ز باده توبه کردی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۰

 

عالم جامست و فیض او می

بی او همه عالم است لاشی

او را نبود ظهور بی ما

ما را نبود وجود بی وی

ای عقل تو زاهدی و ما رند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵

 

گر آینه عین او نبودی

آن روی به ما که می نمودی

بگشاد در سرا به عالم

گر در بستی که می گشودی

او می بخشد وجود ور نه

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۷

 

گاهی به غم و گهی به شادی

دکان خوشی درش گشادی

هر رخت که بود در خزینه

بر درگه خویشتن نهادی

از خود بخری به خود فروشی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۰

 

از جرعهٔ جام لایزالی

مستیم و خراب و لاابالی

افتاده خراب در خرابات

فارغ ز وساوس خیالی

بگذار حدیث دی و فردا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۶

 

ای عشق بیا که خوش بلائی

ای درد مرو مرا دوائی

زاهد تو برو به کار خود باش

ساقی تو بیا که جان مائی

ای عقل تو زاهدی و ما رند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » ترجیعات » ترجیع دوم

 

در موج و حباب و آب دریاب

آن آب در این حباب دریاب

ما را به کف آر عارفانه

خوش ساغر پرشراب دریاب

بر دیدهٔ ما نشین زمانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳

 

فیضی که به تو رسید از ما

آن رحمت حق شناس ما را

تو نیز رسان به دوستانت

اسرار معانیش خدا را

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶

 

لفظ الف و دو لام و یک ها

اسمی است از آن تو اسم دریاب

این صورت او و اوست معنی

مانندهٔ روح و جسم دریاب

دریاب رموز اسم اعظم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۵

 

کفر سر زلف بت به دست آر

کایمان محققانه این است

گفتم که ز باده توبه کردم

مشنو که مرا نشانه این است

مائیم مدام در خرابات

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۶

 

مائیم حضور نعمت الله

رویش بنگر که نیک پیداست

در آینهٔ تمام اشیا

تمثال جمال او هویداست

در دیدهٔ مست ما نظر کن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۳

 

ملک و ملکوت هر دو انسان

او مظهر جملهٔ صفات است

مستکمل ذات او صفت نیست

مستکمل آن صفات ذات است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۶

 

موئی به میان ما نگنجد

سلطان چه بود گدا نگنجد

گوئی که بلای عشق آمد

خوش باش که آن بلا نگنجد

دُردی کش کوی می فروشم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۱۳۸
sunny dark_mode