خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴
خاقانی را مپرس کز غم
ایام چگونه میگذارد
وامی که ازین دو رنگ برداشت
از کیسهٔ عمر میگذارد
جوجو ستد آنچه دادش ایام
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح مجد الدین افتخار الاسلام
با آینهٔ ضمیر مخدوم
خواهد که نفس زند نیارد
مجد الدین افتخار اسلام
که اسلام بدو تفاخر آرد
بحری است نهنگ سار کلکش
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲
ای روح صفات اهرمن بند
وی نوک سنان آسمان رند
در نعش و پرن زنند طعنه
نظم تو و نثرت ای خداوند
هر بیخ ستم که دهر بنشاند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴
خاقانی اگرچه نیک اهلی
نااهلانت بدی نمایند
نیکان که تو را عیار گیرند
بر دست بدانت بر گرایند
زری که به آتشت شناسند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴ - در حق مادر خویش
ای ریزهٔ روزی تو بوده
از ریزش ریسمان مادر
خو کرده به تنگنای شروان
با تنگی آب و نان مادر
زیر صلف کسی نرفته
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲ - در تحسر مرگ رشید فرزند خود
ای خواجه حساب عمر برگیر
زین خط دو رنگ شام و شبگیر
جز خط مزور شب و روز
حاصل چه ازین سرای تزویر
خوانی است جهان و زهر، لقمه
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۱
هر کو در نقص دید در خود
کاملتر اهل دین شمارش
وان کایت جهل بست بر خود
فرزانهٔ راستین شمارش
هرکو هنری است و عیب خود گفت
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۳
امشب من و اوحد و مید
هر سه دو حدیث رانده یکدم
کانون شده قبلهٔ من از راست
قانون شده تکیهگاه چپ هم
در کانون اصل نقش ابلیس
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴۷ - در مرثیهٔ عمدة الدین محمد بن اسعد از ائمهٔ شافعیه
در دهر سیه سپیدم افکند
بخت سیه سپید کارم
با بخت سیه عتاب کردم
کز بس سیهیت دلفکارم
بخت آمد و خون گریست پیشم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴۸ - در مرثیهٔ عمدة الدین
فرزند بمرد و مقتدا هم
ماتم ز پی کدام دارم
بر واقعهٔ رشید مویم
یا تعزیت امام دارم
سلطان ائمه عمدة الدین
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۵
ما حضرت عشق را ندیمیم
در کوی قلندران مقیمیم
هم میکده را خدایگانیم
هم درد پرست را ندیمیم
کوشنده نه از پی بهشتیم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸۹ - در هجو
قسم تو ریاست از ریاست
اسمی است شریف و معنیی دون
سقا بودی چو ... از اول
چون ... رئیس گشتی اکنون
چون ... نهی کلاه اطلس
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۰
گفتی که سپاس کس مبر بیش
کز دهر به بخت نیک زادی
آری منم از دعای پیران
خورده بر کشتزار شادی
باقی شدم از هدایت عم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۴
پاکا ملکا قد فلک را
جز بهر سجود خم نکردی
جلاب خواص درد سر را
الا به سپیده دم نکردی
بر من که پرستشت نکردم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۷
گر دیده یک اهل دیده بودی
دل مژده پذیر دیده بودی
جان حلقه به گوش گوش گشتی
گر نام وفا شنیده بودی
این قحط جهان کسی نبردی
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵۴
صبح کرم و وفا فرو شد
خاقانی ازین دو جنس کم جوی
پای طلب از کرم فرو بند
دست از صفت وفا فرو شوی
شو تعزیت کرم همیدار
[...]