گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح ابوالمؤید منصور بن سعید بن احمد

 

شد مشک شب چو عنبر اشهب

شد در شبه عقیق مرکب

زان بیم کافتاب زند تیغ

لرزان شده ز گردون کوکب

ما را به صبح مژده همی داد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - توسل به علی خاص در زمان گرفتاری

 

ای خاصه شاه شرق فریاد

چرخم بکشد همی ز بیداد

نابسته دری ز محنت من

صد در ز بلا و رنج بگشاد

بی‌محنت نیستم زمانی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح ثقة الملک طاهربن علی

 

وصف تو چو سرکشان بکردند

از هر هنرت یکی شمردند

صد یک ز تو چون همه نبودند

امروز همه ز تو بدردند

جان بازانی که شیر گیرند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - هم در مدیح

 

ای خواجه دل تو شادمان باد

جان تو همیشه در امان باد

این رای سفر که یش داری

بر تو به خوشی چو بوستان باد

شادی و سلامتی و رادی

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در ستایش امیر ابونصر فارسی

 

ای آن که فلک نصرت الهی

بر کنیت و نامت نثار دارد

هر چیز که گیتی بدان بنازد

از همت تو مستعار دارد

از عدل تو دین سرفراز گردد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - باز در مدح او

 

از جور زمانه را جدا کرد

با عدل به لطفش آشنا کرد

آن شاه که تخت مملکت را

چون چشمه مهر پرضیا کرد

عادل ملکی که ایزد او را

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - مدیح عمید ابوالفرج نصر ابن رستم

 

ای اصل سخا و رادی و داد

بخل از تو خراب و جود آباد

ای خواجه عمید نصر رستم

حساد به رنج و ناصحت شاد

چون باز تویی بلند همت

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - باز در مدح او

 

آن لعبت سرو قد مه منظر

آن آفت چین و فتنه بربر

صورت نه به نوک خامه مانی

لعبت نه به نوک رنده آذر

زلفینش به بوی عنبر سارا

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - مدیح ملک ارسلان

 

بر صفه پادشاه بگذر

و آرایش تخت و ملک بنگر

تا بینی در سرای سلطان

طوبی و نعیم و حوض کوثر

بر تخت نشسته خسرو شرق

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - هم در ستایش او

 

ای ماه دو هفته منور

این هفته منه ز دست ساغر

برخیز و طرب فزای و می ده

بنشین و نشاط جوی و می خور

کاقبال خدایگان عالم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱۱ - مدح ملک ارسلان

 

با نصرت و فتح و بختیاری

با دولت و عز و کامگاری

سلطان ملک ارسلان مسعود

بنشست به تخت شهریاری

دولت کردش به ملک نصرت

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - عرض بیچارگی و آرزوی گرمابه

 

گرمابه سه داشتم به لوهور

وین نزد همه کسی عیان است

امروز سه سال شد که مویم

ماننده موی کافرانست

بر تارک و گوش و گردن من

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ناله از حصار مرنج

 

ای حصن مرنج وای آنکس

کو چون من بر سر تو باشد

هر دیو در آن جهان که بجهد

از خانه خود بر تو باشد

ور پنهان خانه ای کند مرگ

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹ - بدرود

 

ای روی نکو سلامتت باد

من در غم تو تو با دلی شاد

رفتی و شدی مرا نبردی

ایزد به سلامتت بیاراد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - مرثیه

 

بونصر حسن جوان بمیرد

وز عمر ملالتان نگیرد

رد کرده ترین عالم انگار

آن کس که ورا جوان نمیرد

آن به که خود آدمی نزاید

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰ - صفت گل رعنا

 

دور وی چنین بود که رعناست

طیره شده و روان پر درد

یک روی ز شرم دوستان سرخ

یک روی ز بیم دشمنان زرد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - وصف گرز پادشاه

 

طعمه شیر مغز گاو آمد

که سر گاو جنگ شیر خورد

سر گرز ملک نگر که به شکل

گاوی آمد که مغز شیر خورد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - خیر باد شغل و سفر

 

ای خواجه دل تو شادمان باد

جان تو همیشه در امان باد

این راه و سفر که پیش داری

بر تو به خوشی چو بوستان باد

اقبال و جمال و دولت و عز

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - بوالفضایل

 

والا مردست بوالفضایل

زیبا مردست بوالفضایل

ما مرد نه ایم هیچ بی او

بی ما مرست بوالفضایل

مردان نکنند کار تنها

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - از بخت همیشه سرنگونم

 

از بخت همیشه سرنگونم

زیرا که چو دیگران نه دونم

زین عمر که کاست انده دل

هر روز همی شود فزونم

زیبد که منی کنم ازیراک

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
sunny dark_mode