گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - مدح سلطان الب ارسلان بن طغرل

 

بفراخت رایت حق، برتافت روی باطل

الب ارسلان ثانی، شاه ارسلان طغرل

پر خار قهر بادا، چشم بدان که الحق

ملکی است بس برونق، شاهی است سخت عادل

هر دم عقاب فتنه، در خون خود بغلتد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - مدح سلطان رکن الدین ابوطالب طغرل بن ارسلان سلجوقی (قسیم امیرالمؤمنین)

 

ای کعبه سپهرت، تا کعب پا رسیده

شرعت خطاب کرده، ای رکن کعبه دیده

در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر

جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده

آن عنکبوت هیئت چابک قدم گه کفش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - مدح فخرالدین عربشاه

 

خه خه تبارک الله ای ماه تو بجائی

کم زانکه هر مه آخر روئی بمانمائی

دل راز شست محنت جانرا ز دست انده

بی زلف بسته ی تو نبود همی رهائی

جانا بخاک پایت کو دستی تمام دارد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد

الحق شگرف صیدی، ناگه بدستم آمد

چون دید از جمالش چشمم گرفته مستی

با غمزه معربد در چشم مستم آمد

تاراج طره او در هرچه بودم افتاد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش

قدی چو سرو گردم موی از فراق رویش

جوئی است ز آب خضرش، در چشمه لب من

بر شیب رخ براندم، جوی از فراق رویش

تا آب صبح صادق، رویش بگشت برشب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

می بین که تا چه غایت از تو به درد و تابم

هم رخنه می نجویم هم روی می نتابم

از تو وفا نخواهم زیرا که خود نداری

بر تو بدل نجویم، زیرا که خود نیابم

چون خاک برندارم چهره ز آستانت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

مه را وجود گفتن با روی او نیارم

تشبیه شام بستن بر موی او نیارم

گفتم که خوانمش جان دل گفت آن تودانی

من باری این دلیری با خوی او نیارم

خواند مر اسک خود وین طرفه تر که هرگز

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

ما مانده ایم و جانی، در دست غم بمانده

از عمر بیش رفته، از صبر کم بمانده

در دل شرر فتاده بر مغز تف رسیده

از روی آب رفته در دیده نم بمانده

از سر گذشت گردون سر برخط حوادث

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی

بی موجبی دل از ما، برداشتی و رفتی

بس عهدها که کردم، بس وعده ها که دادی

وان ماجرا نرفته، انکاشتی و رفتی

راهی است بر گشادم، خوش خوش بچشم کردن

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶

 

ای شمع آسمانی پروانه جمالت

هر دیده ئی و مهری از خاتم مثالت

جمشید کیست، مرغی در آشیان ملکت

خورشید چیست، ماهی برخیمه کمالت

هر شب برسم تحفه، از مجلس کواکب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

به دانه ایست خالت افتاده در زنخدان

باید که گوش داری ز آسیب روزگارش

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode