گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - و قال ایضاً یمدح الصّدر السّعید رکن الدیّین صاعد

 

صدرا ! ز خاکپای تو بیزار نیستم

کز خدمت تو یک دم بیکار نیستم

ز اندیشۀ مدیح تو شب نگذرد که من

تا روز همچو بخت تو بیدار نیستم

بادا زبان بریده، دماغم ز هیچ پر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - در مرثیهٔ پسر خود گوید

 

نور دو دیدگان ز لقای تو داشتم

یک سینه پر زمهر و هوای تو داشتم

من جان و زندگی خودای جان و زندگی

گر دوست داشتم ز برای تو داشتم

هر رنج و هر بلا که ز ایّام داشتم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - و قال ایضا ویرتی فیه والده

 

روزی وطاء کحلی شب در سر آوردم

بگریزم از جهان که جهان نیست در خورم

پیوند عمر بایدم از دور روزگار

تا شطری از معایب ایّام بشمرم

از ساحری، عصای کلیمم ولی چه سود؟

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹ - وله ایضا یمدحه

 

صدرا بساط حضرت تو رفعتی گرفت

کآنجا مگر بقوّت پر دعا رسم

معذورم ار مقصّرم اندر ثنای تو

زان برگذشته یی که منت بر ثنا رسم

برآستانۀ تو ندانم که چون رسم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰ - وله ایضا یمدحه

 

در ارزوی روی تو ای نو بهار چشم

از حد گذشت بر سر راه انتظار چشم

هر شب نهم ز نوک مژه تابگاه صبح

در ارزوی گلبن روی تو خار چشم

از سایۀ رخ تو بخورشید قانعست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - و قال ایضاً

 

ای صدرِ روزگار، تو دانی که مدّتیست

تا انتظار خلعت خاص تو می‌کنم

دریاب پیش از آنکه من اطفالِ طبع را

تعلیمِ قاف و دال و حروفِ هجی کنم

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - وقال ایضاً یمدحه

 

این ابر نم گرفته ز دریای بی کران

درد دل منست ، در او اشک من نهان

وین رعد شرح حال دل من همی دهد

کز برق هر زمانش پر آتش شود دهان

در تیغ آفتاب نماندست حدّتی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد

 

برخیّ آن دو عارض و آن زلف نازنین

جان من ار چه نیست بدین حال نازنین

چون حلقه بر درم ز وصالش که سال و ماه

در بند سیم و زر بود آن لعل چون نگین

گفتم رخت گلست، و زین ننگ، رنگ گل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح رکن الدّین صاعد گوید

 

ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی

وی از سپاه رای تو خورشید رایتی

کرده زبان سوسن آزاد هر نفس

در باب لطف از دم خلقت روایتی

درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - وله ایضا یمحدح

 

ای دل چو نیست صبر ترا برقرار پای

هان بر بساط عشق منه زینهار پای

سهلست پایداری تو در مقام وصل

چون دست برد هجر به بینی بدار پای

پرگار وار سر مبر از دایره برون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - وله ایضاً

 

زین پس نبیند این دل من روی خوشدلی

بر بسته کشت راه من از کوی خوشدلی

غمگین دلم که خوی گر درد و محنت است

تا غم بود کجا نگرد سوی خوشدلی؟

بی بر بماند کشت امیدم از آنکه نیست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - ایضا له

 

ای عزم تیز تار تو چون عمر درشتاب

چون کار روزگار عطای تو بیحساب

هم نوک خامة تو شده مبدع الصّور

هم دست منّت تو شده مالک الرّقاب

باد شمال کرده به لطف تو انتما

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله ایضا

 

ای سروری که مخزن اسرارغیب رابهتر

بهتر کلیدخاطر مشکل گشای تست

آنجاست نزهت دل و دانش که روی تست

وانجاست قبلة مه واختر که رای تست

عزم تو جز منازل اقبال نسپرد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - وله ایضا

 

جانم که در شکنجۀ هجران معذّبست

وجه خلاص او ز لقای مهذّبست

آن مقبل زمانه و مقبول خاص و عام

کز مکرمات ذات شریفش مرکّبست

آن نیک خواه خلق که لفظ مبارکش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا

 

منعم بهاء دین که به ذات تو قائمست

هر چ آن ز جنس دانش و فضل و براعتست

کشتی به آب لطف بسی تخم مردمی

زان بر خوری به کام که اصل این زراعتست

در خدمت وزیر ز بهر صلاح من

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - وله ایضا

 

در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل

گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست

معنی سر سخن بود و قافیه تنش

بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست

گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۸ - ایضا له

 

صدرا چو آرزوی دعا گو به خدمتت

از حد برفت و مدّت هجران دراز گشت

آمد به درگه تو و چون بار تنگ بود

بوسید آستان و دعا گفت و بازگشت

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - ایضا له

 

آمد رهی به خدمت و تادیر گه نشست

وانگه ندیده چهرة مخدوم بازگشت

راهی دراز بود و ز تاثیر آفتاب

چون سنگ بود کآمد و چون موم بازگشت

آمد به درگهت متظّلم ز روزگار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا

 

صدرا روا مدار ز انعام خود مرا

مرحوم مانده دایم و آنرا بهانه هیچ

هر روز بامداد نهم رخ به درگهت

یک دل پر از امید وپس آنگه شبانه هیچ

چندین هزار تیر معانی ز شست طبع

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - ایضا له فی صفة الفرس

 

صوفی نهاد عادت اسبم تو کّلست

قانع بود بهر چه خداداد، می خورد

نه رسم ادّخار شناسد نه جمع لوت

هر چه آیدش بدست بننهاد می خورد

بی زحمت غراره و انبار و توبره

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode