صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۴
با نامرادی از همه کس زخم میخوریم
این وای اگر سپهر رود بر مراد ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۵
دَر رَزمگَه، برهنه چو شمشیر، میرَویم
دَر دستِ دشمن است، سلاحِ نَبَردِ ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۶
تا دور ازان لب شکرین همچو نی شدیم
ترجیع بند ناله بود، بند بند ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۵۴
هرچند، از بَلای خدا میرَمَند، خَلق
دل را به آن بَلای خدا دادهایم، ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۵۵
هستی زِ ما مَجوی، که در اوّلین نَفَس
این گَرد را، به بادِ فنا دادهایم، ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۵۶
چون، بَر زبان، حدیثِ خداتَرسی آوَریم؟
تَرکِ قَدَح، زِ بیمِ عَسَس کردهایم، ما!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۵۷
بار گران، سبک به امید فکندن است
عمری است بر امید عدم زندهایم ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۵۸
روشن شود چراغِ دلِ ما، زِ یکدِگَر
چون رشتههای شمع، بههم زِندهایم، ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۹۶
صحبت غنیمت است به هم چون رسیدهایم
تا کی دگر به هم رسد این تختهپارهها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۰۶
شاه و گدا، به دیدهی دریادِلان، یکی است
پوشیده است، پَست و بلندِ زمین، در آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۰۷
از چشم نیممست تو با یک جهان شراب
ما صلح میکنیم به یک سرمه دان شراب !
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۰۸
من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
ای وای اگر قدم ننهد در میان شراب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۱۵
معیارِ دوستانِ دَغَل، روزِ حاجت است
قرضی، بهرَسمِ تجربه، از دوستان طلب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۲۰
صد عُقده، زهدِ خُشک، به کارم فِکَنده بود
ذکرش بهخیر باد، که تسبیحِ من، گُسیخت!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۲۹
در دست دیگران بود آزاد کردنم
در چارسوی دهر، دلم طفل مکتب است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳۰
چَشم، از برای روی عزیزان، بُوَد به کار
یعقوب را به دیدهٔ بینا چه حاجت است ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳۳
دخل جهان سفله نگردد به خرج کم
چندان که میبرند به خاک، آرزو به جاست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۵۱
اظهارِ عشق را، به زبان، احتیاج نیست
چَندان که شد نِگَه به نِگَه آشنا، بس است!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۵۲
استادهاند بر سر پا شعلهها تمام
امشب کدام سوخته مهمان آتش است ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۶۹
از بس کتاب در گرو باده کردهایم
امروز خشت میکدهها از کتاب ماست !