گنجور

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

ساقی بیار باده که دوشم خیال دوست

بر گوش جان رساند نوید وصال دوست

پرداختم سراچۀ دل از خیال غیر

تا با فراغ بال درآید خیال دوست

چون گوی اگر اشارۀ چوگان کند سرم

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

مطرب دلم ز پرده به در میرود بگو

ساقی بیا که آتش عشقم به جان گرفت

دیدی دلا که شعلۀ جوالاهه فراق

مانند نقطه عاقبتم در میان گرفت

از بس که سوخت کوکب بختم در آسمان

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

تا جام باده بر لب ساقی گذر نکرد

مِی خواره را ز راز نهان با خبر نکرد

پرهیز چون کنیم که پیکان غمزه ات

وقتی ز جان گذشت که دل را خبر نکرد

با آتشی که شمع به کانون سینه داشت

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ما را به یک کرشمه ز اهل نیاز کرد

پس پرده برگرفت و بما نیز ناز کرد

تا شاه ما ز کشور ما رخت بست و رفت

خِیل بلا به کشور دل ترکتاز کرد

آوخ که نقد عمر عزیز از سر نیاز

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

مردم من و محبّت تو در دلم هنوز

تن خاک گشت و بوی وفا در گلم هنوز

طوفان گریه خانۀ عمرم خراب کرد

همسایه در شکنجه دود دلم هنوز

غرق محیط اشکم و از شوق وصل یار

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

تا پر نشد ز بوی محبت دماغ دل

چون لاله پرده برنگرفتم ز داغ دل

جان میدهم به مژده گر آرد نسیم صبح

بوئی ز چین زلف توام در دماغ دل

ساقی چراغ جام برافروز تا کنم

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

در بند هرچه در دو جهان هست نیستم

در حیرتم که اینهمه مفتون کیستم

رازم چو شمع بر همه آفاق گشته فاش

خندان به حال خویشتن از بس گریستم

گر آبیم در آتش دل چیست مسکنم

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

ساقی بیار باده وزین جنس آتشم

پروانه وش بسوز کزین سوز سرخوشم

مستی دهد به یاد لبت اشک لاله رنگ

چندان که از ایاق تو صهبای بی غشم

از جام دهر جرعۀ مِی کس نمی خورد

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

با خویشتن فتاد مگر باز کار من

کآشفته شد چون طالع من روزگار من

زاهد کنون که پند تو در من اثر نکرد

پرهیز کن که در تو نیفتد شرار من

آهسته ساربان که زپای اوفتاده است

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۵

 

تا پر نشد ز بوی محبّت دماغ دل

چون لاله پرده بر نگرفتم ز داغ دل

افتاده عکس ساقی گل‌چهره در شراب

گل‌ها شکفته گشت بر اطراف باغ دل

غبار همدانی
 

غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۳

 

نزدیک شد که مردم چشمم به جای اشک

در انتظار دوست به دامن روان شود

غبار همدانی
 
 
sunny dark_mode