گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷

 

ای در برگزیده که غواص کرده‌ای

در بحر فکر خاطر دردانه سنج را

آن گنج سر به مهر که خاقانیش نهاد

ذهن تو برگشاد طلسمات گنج را

در حیرتم ز مهرهٔ فکرت که چون بود

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

خاقانی ار به باره کشد دست بدتر است

از ابرهه که پیل کشد جنگ کعبه را

دیگر لب بتان نزند بوسه تا زید

این نذر کرد و رای زد آهنگ کعبه را

سوگند می‌خورد که نبوسد مگر دو جای

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

شروان به باغ خلد برین ماند از نعیم

کز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا

دارای دار ملکت او شاه مشرق است

کانواع نعمت از در دارا رسد مرا

دریاست شاه و من چو گیا تشنهٔ امید

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

چون شاه بازگشت ز ابخاز روز عید

فرمود چاشتگه گذری بر کلیسیا

من بانگ برکشیدم و گفتم که ای دریغ

اسلامیان به کعبه و ما در کلیسیا

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

ای در آبدار توانی ز پیچ و خم

در آب شد ز شرمم صد راه زیر آب

تو چون کتان کاهی و من چون کتان کاه

دل گاه زیر آتش و تن گاه زیر آب

حال من و تو از تو و من دور نیست از آنک

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - در مدح منوچهر شروان شاه برای بستن سد باقلانی

 

قطب سپهر رفعت یعنی رکاب شاه

در اوج‌دار ملک رسید از کران آب

زان پس که تاخت رخش به هرا چو نوبهار

چون باد دی ببست رکاب و عنان آب

وز آرزوی سکهٔ او هم به فر او

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - در مرثیهٔ وحید الدین عموی خود

 

کو آنکه نقد او به ترازوی هفت چرخ

شش دانگ بود راست بهر کفه‌ای که سخت

در بیع گاه دهر به بادی بداد عمر

در قمرهٔ زمانه به خاکی بباخت بخت

جوزا گریست خون که عطارد ببست نطق

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مدح جمال الانام حسام الدین

 

دوش آن زمان که چشمهٔ زراب آسمان

سیماب‌وار زین سوی چاه زمین گریخت

مه را گرفته دیدم گفتم ز تیغ میر

جرم فلک پس سپر آهنین گریخت

لرزان ستارگان ز حسام حسام دین

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - در نکوهش حسودان

 

خاقانیا ز دل‌سبکی سرگران مباش

کاو هرکه زادهٔ سخن توست، خصم توست

گرچه دلت شکست ز مشتی شکسته‌نام

بر خویشتن شکسته‌دلی چون کنی درست؟

چون منصفی نیابی، چه معرفت چه جهل

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

خاقانیا چه مژده دهی کز سواد ملک

یک باره فتنهٔ دو هوائی فرو نشست

آن را که کردگار برآورد، شد بلند

و آن را که روزگار فرود برد گشت پست

گفتند خسته گشت فریدون و جان سپرد

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح صفوة الدین مادر اخستان

 

ای شاه بانوی ایران به هفت جد

اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است

بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر

شروان شه از کمال سلیمان دوم است

خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در مدح جمال الدین موصلی وزیر

 

خاقانی بلند سخن در جهان منم

کزادی از جهان روش حکمت من است

ضرب الرقاب داد شیاطین آز را

این تیغ نطق کز ملکان قسمت من است

این گنبد فرشته سلب کآدمی خور است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - در مدح نظام الملک قوام الدین

 

کسرای عهد بین که در ایوان نو نشست

خورشید در نطاق شبستان نو نشست

عنقا به باغ بخت و سلیمان به تخت عز

با جاه نو رسید و به امکان نو نشست

ادریس دین حدیقهٔ فردوس تازه یافت

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰ - در نکوهش مقلدان

 

خاقانی آن کسان که طریق تو می‌روند

زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست

بس طفل کارزوی ترازوی زر کند

نارنج از آن خورَد که ترازو کند زِ پوست

گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۲

 

خاقانیا قبول و رد از کردگار دان

زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست

دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست

مردان، مخنثانند آنجا که قهر اوست

هر حکم را که دوست کند دوستدار باش

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳

 

خاقانیا چو آب رخت رفت در سال

مستان نوال کس که وبال آشنای اوست

بر خستگی دل مطلب مرهم قبول

نه دل نه مرهمی که جراحت فزای اوست

آن را که بشکنند نوازش کنند باز

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۶ - در مدح شروان شاه

 

شاها معظّما ملکُ‌الشّرق خسروا

تو حیدری و حرزِ کیان ذوالفقارِ توست

شروان که زنده‌کردهٔ شمشیرِ توست و بس

شمشیروار در کفِ دریا‌شعارِ توست

بحری به تیغ و شخصِ نهنگان غریقِ توست

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در نصیحت

 

خاقانیا به دولت ایام دل منه

کایام هفته‌ای است خود آن هفته نیز نیست

روز و شب است سیم سیاه و زر سپید

بیرون ازین دو عمر تو را یک پشیز نیست

چرخ است خوشه‌ای به زکاتش مدار چشم

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۰

 

خاقانی از حدیث زمانه زبان ببست

کز هرچه هست به ز زبان کوتهیش نیست

گیرم ز روی عقل همه زیر کیش هست

با کید روزگار به جز ابلهیش نیست

هدهد ز آب زیر زمین آگه است لیک

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - در مدح شروان شاه

 

هان ای زمانه دولت شاه اخستان نگر

کافاق را ز روستم زال درگذشت

آمد همای رایت شاهنشهی پدید

وز کرکس فلک ز پر و بال درگذشت

نعل سمند و افسر شروان شهان به قدر

[...]

خاقانی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode