گنجور

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - در تهنیت وزارت

 

صدرا ، وزارت از تو جمالی گرفت نو

دیوان بمنصب تو جلالی گرفت نو

کار ممالک از پس نقصان بی قیاس

از نوک خامهٔ تو کمالی گرفت نو

هر مفسلی ، که بود در اطراف شرق و غرب

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - در شکر گزاری از پادشاه

 

احوال بنده باز نظامی گرفت نو

اسباب عیش بنده قوامی گرفت نو

بی صیت و نام بود وز عدل خدایگان

صیتی گرفت تازه و نامی گرفت نو

بخت نفور گشته باقبال سنجری

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - در مرثیۀ رافع بن علاء

 

ای رافع علا ، ز وفات توام غمیست

کان غم نگشت خواهد هرگز گذارده

صد بار گر ببارم از دیده خون دل

یک حق نعمت تو نگردد گزارده

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - در حق ملک اتسز

 

ای شاه ، بی سفینهٔ جود تو مانده ام

از چشم و دل در آتش و توفان صاعقه

دیدستم از مفارقت صدر تو همانک

بیند تن از مفارقت نفس ناطقه

وطواط
 

وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

از طرهٔ تو غیرت مشک سیاه راست

وز چهرهٔ تو حیرت خورشید و ماه راست

عادت ربودن دل و پیشه هلاک جان

آن دو رخ سپید و دو چشم سیاه راست

پوشی همه قبا و کلاه وز حرمتت

[...]

وطواط
 

وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

جانا ، مرا غم تو به غایت همی‌رسد

اندوه عشق تو به نهایت همی‌رسد

گویی: حکایتی مکن از حال عشق من

خود کی ز عشق تو به حکایت همی‌رسد؟

حسن تو ختم گشت نخواهد، که هر زمان

[...]

وطواط
 

وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود

وز من جفات را همه پاسخ وفا بود

هرگز مباد با تو جفاکار روزگار

ورچه همیشه کار تو با من جفا بود

ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر

[...]

وطواط
 

وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

مشکست توده توده نهاده بر ارغوان

زلفین حلقه حلقهٔ آن ماه دلستان

زان توده تودهٔ مشک آیدم حقیر

زین حلقه حلقهٔ تنگ آیدم بجان

چون قطره قطره آب لطیفست عارضش

[...]

وطواط
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode