گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰ - در تهنیت ورود مسعود امیرکبیر حسین خان د‌ر ملک فارس‌ گوید

 

ای اهل فارس ، مژده که از فضل کردگار

آمد به ملک فارس امیر بزرگوار

در موکبش سواره‌ گروه از پس‌ گروه

در لشکرش پیاده قطار از پی قطار

در پشت صد‌ کتیت با تیغ زرفشان

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ - در ستایش نظام‌الدوله حسین خان فرماید

 

با فال نیک بهر زمین‌بوس شهریار

آمد ز ملک جم سوی ری صاحب ‌اختیار

کهتر غلام شاه خداوند ملک جم

کمتر رهی خواجه خداوند حق ‌گزار

سالی دو پیش ازین‌که شد آشفته ملک جم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷ - در ستایش امیربهرام صولت معتمدالدوله منوچهرخان فرماید

 

با فال نیک و حال خوش و بخت‌کامگار

از ملک جم به عزم سپاهان شدم سوار

در زیر ران من فرسی ‌کافریده بود

اوهام را ز پویهٔ او آفریدگار

شخ ‌برّ و که‌نورد و جهانگرد و گرم‌سیر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - در تهنیت نشان شمشیر و مدح امیر بی‌نظیر نظام‌الدوله طال‌ بقاه فرماید

 

تیغی گهرنگار فرستاده شهریار

تا سازدش طراز کمر صاحب اختیار

تیغی‌ که‌ گر به آتش سوزان‌ گذر کند

چندان بود برنده‌ ک ه‌گرمی برد ز نار

تیغی که بر حریر اگر نقش او کشند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - در ستایش نظام الدوله حسین خان حکمران فارس فرماید

 

سوگند خورده‌اند نکویان این دیار

کز ری چو سوی فارس رسد صاحب اختیار

یکجا شوند جمع چو یک‌گله حور عین

یک هفته می خورند علی‌رغم روزگار

بی‌ناز و بی‌کرشمه و بی‌جنگ و بی‌جدل

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۰ - در ستایش میرزا آقاخان صدراعظم

 

گفتم به یار فصل بهار آمد ای نگار

گفتا که وصل یار نگارین به از بهار

گفتم‌ که بار یافت هزاران به‌ گلستان

گفتا زگلستان رخ من به هزار بار

گفتم‌که لاله داغ بدل دارد از چه روی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۲ - د‌ر مدح شجاع‌السطنه حسنعلی میرزا

 

منت خدای را که ز تأیید کردگار

فرمود فتح باره با خرز شهریار

حصنی ‌که بر کنار فصیل حصار او

نبود ز منجنیق فلک سنگ راگذار

حصنی‌ که از نظارهٔ برجش ز فرق چرخ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ - در ستایش امیرالامراء العظام مبرزا نبی خان رحمه الله فرماید

 

محمود ماه من‌که غلامش بود ایاز

دیشب دعای میر بدینگونه‌کرد ساز

بر کف‌ گرفت زلف ‌که یارب به موی من

عمر امیر کن چو سر زلف من دراز

خشمش چو هجر طلعت من باد دلشکن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۱ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساد‌ه فریدون میرزا طاب ثرا‌ه گوید

 

ای رخش ره‌نورد من ای مرغ تیزبال

کز دودمان برقی و از تخمهٔ خیال

در طبع سیر تست سبکباری نسیم

در جیب نعل تست نسب‌نامهٔ شمال

گه مغز که بدرّی بی‌جهد گاز و چنگ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۶ - در مدح جناب حاجی آقاسی

 

دیشب به شکل جام نمود از افق هلال

یعنی به جام باده ز جان دورکن ملال

دوشینه ماه روزه به پا موزه درکشید

وز شهر شد برون و بزد کوس ارتحال

وامد مه مکرم باکوس و باعلم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۷ - تتمهٔ قصیده

 

ای با خطاب مهر تو هر ذره‌یی سپهر

ای با عتاب قهر تو هر ممکنی محال

حالی بدان رسیده که از حرص مدح تو

بر من ز لفظ و معنی تنگ اوفتد مجال

یکسو ز بس هجوم مضامین دلفریب

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۷ - در ستایش از اهل پارس و ستایش بعضی از آنها

 

ای رخش ره‌نورد من ای اسب تیزگام

تا چند بند آخوری آخر برون خرام

کاه خسان چه می‌خوری ای رخش ره‌نورد

بار خران چه می‌بری ای اسب تیزگام

هرگز نبوده آب تو از منهل خسان

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۳ - د‌ر ستایش عبدالله خان صدر فرماید

 

خیز ای غلام تا زین بر بادپا زنیم

اورنگ جم به‌کوههٔ باد صبا زنیم

هم‌نفس را ز محبس محنت برون‌ کشیم

هم بخت را به دعوت شادی صلا زنیم

بهر پذیره روی به دشت آوریم و دست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۴ - د‌ر مدحت جغتای خان بن ارغون میرزا می‌فرماید

 

آمد برم سحرگه آن ترک سیمتن

با طره‌یی سیاه‌تر از روزگار من

مویش فراز رویش آزرم غالیه

رویش به زیر مویش بیغارهٔ سمن

مویی چگونه مویی یک راغ ضیمران

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۴ - در ستایش میرزا تقی‌خان امیرنظام‌ گوید

 

امسال ‌گویی از اثر باد فرودین

جای سمن ثریا می‌روید از زمین

گویی هوا لطافت روح فرشته را

پیوند داده با نفس باد فرودین

یک آسمان کواکب هر دم چکد ز ابر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۸ - در ستایش محمدشاه غازی طاب الله ثراه فرماید

 

در ملک جم ز شوق شهنشاه راستین

از جزع خویش پر زگهر کردم آستین

چون خواستم به عزم زمین بوس شه ز جای

برخاست از جوارح من بانگ آفرین

گفتم به خادمک هله تاکی ستاده‌ای

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۲ - د‌ر مدح محمد شاه غازی انارالله برهانه‌ گوید

 

ماه دو هفت سال من آن یار نازنین

هر هفت کرده آمد یک هفته پیش ازین

پی خسته دم گسسته کمر بسته بی‌قرار

می خورده ره سپرده عرق کرده خشمگین

برجستم و دویدم و پرسیدمش خبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۵ - ایضاً د‌ر مدح شاهنشاه ماضی محمدشاه قاضی طاب ثراه

 

شاها ز ساغر لب ساقی شراب خواه

آخر سکندری تو ازین چشمه آب خواه

از لعل یار بوسهٔ همچون شکرستان

ز الماس جام جوهر یاقوت ناب خواه

ساقی بخواه باده و بوس وکنار جوی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲

 

زین پس به کار ناید رطل و سبو مرا

ساقی به خم می بنشان تا گلو مرا

لخت جگر کباب کنم خون دل شراب

کاین بد غرض ز امر کلوا و اشربوا مرا

من هر چه باده‌ نوش کنم نور جان شود

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴

 

ضحاک ‌وار کشته بسی بی گناه را

بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را

قصد ذقن نمودمش از زلف عنبرین

چشمم ندید در شب تاریک چاه را

هوش از سرم به چابکی آن شوخ کج‌کلاه

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode