گنجور

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱

 

من جاه دوست دارم کآزاده زاده‌ام

آزادگان به جان نفروشند جاه را

دقیقی
 

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷

 

گویند صبر کن که ترا صبر بر دهد

آری دهد ولیک به عمر دگر دهد

من عمر خویش را به صبوری گذاشتم

عمری دگر بباید تا صبر بر دهد

دقیقی
 

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸

 

ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک

وی کرده جود کفّ ترا پاسبان خویش

تقدیر گوش امر تو دارد ز آسمان

دینار قصد کفّ تو دارد ز کان خویش

دقیقی
 
 
sunny dark_mode