×
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲
گر نکشی سر ز برم ای پسر
عمر برم با تو به شادی بسر
ور ببری پای خود از دام من
دست من و دامن تو ای پسر
بر سمن از مورچه داری نشان
[...]
امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
مشک نقاب قمر خویش کرد
سیم حجاب حجر خویش کرد
تا من بیچارهٔ دل خسته را
عاشق اندوه بر خویش کرد
عیش من از ناخوشی آن خوش پسر
[...]
امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
دام که بر لاله و عنبر نهند
از پی صید دل غمخور نهند
نام دل اندر خط آن خوش پسر
خوش پسرم نام عجبتر نهند
سخت خوشی چشم بدان دور باد
[...]