×
کسایی » دیوان اشعار » اعضای معشوق
قامت چون سرو روانش نگر
آخته، آن موی میانش نگر
زلف و رخش دیدی و اکنون بیا
آن لب شیرین و زبانش نگر
کَشّی آن چشم سیاهش ببین
[...]
کسایی » دیوان اشعار » آسیای زمانه
آس شدم زیر آسیای زمانه
نیسته خواهم شدن همی به کرانه
زاد همی ساز و شغل خویش همی بر
چند بری شغل نای و چنگ و چغانه
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۰
آنچه به پیمانه تو را داده اند
با تو نه پیمانه بماند و قفیز
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۳
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخَن
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن
بسته کف دست و کف پای شوغ
[...]