گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

ای که لبت کوثر و رویت بهشت

بی تو عذاب است مرا گشت کشت

شور توام از سر و مهرت ز دل

می نشود گر بشود خاک خشت

با تو مرا هرچه بود زشت، خوب

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

چشمه حیوان بر ارباب هوش

چیست لب مغ بچه باده نوش

افسر و دیهیم فریدون و جم

نیست مگر خم می، می فروش

می نچشی نشئه صهبای عشق

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode