گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - مخترع

 

ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را

به که سپهر داردم ساغر آفتاب را

چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند

مست کشان کشان سوی خانه من خراب را

ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳ - تتبع میر

 

حشمت جم رسد صبوح از کرم الاهیم

جام جهان نماست مهر از می صبحگاهیم

ایکه به می فتاده و غرقه نیم عجب مدان

جسم چو کاه برگ من بین و عذار کاهیم

شیخ ز عشق و باده ام طعنه زنان و طرفه آنک

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳ - مخترع

 

کهنه سفال میکده کآئینه صفاست این

پر می صاف اگر شود جام جهان نماست این

جام جم است اگر بود و آئینه سکندری

این چو بجای هر دو شد بین شرف کجاست این

من به فراق جان دهم او به وصال خلق جان

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷ - در طور خواجه

 

شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من

صبح دعاست کار من تا شکند خمار من

هست دلیل اینکه آن مست شبم نواختست

چشم و رخ کبود من روی و سر فگار من

باد چراست جانفزا گرد ز چیست سرمه گون

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸ - تتبع خواجه

 

مژده وصل میرسد در دل من قرار کو!؟

هم نفسم به ناله بیخودی اختیار کو؟!

دفع جنون عشق را خواهیم ای حکیم عقل

تا بکشی به سلسله حلقه زلف یار کو؟!

گفتمی ار غمی رسد دست بگیردم خرد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
sunny dark_mode