گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰

 

جان منست او هی مزنیدش

آن منست او هی مبریدش

آب منست او نان منست او

مثل ندارد باغ امیدش

باغ و جنانش آب روانش

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۲

 

لجکنن اغلن هی بزه کلکل

دغدن دغدا هی کزه کلکل

آی بکی سنسن کن بکی سنسن

بی‌مزه کلمه بامزه کلکل

لذ لحبی من حرکاتی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۳

 

کجکنن اغلن اودیا کلکل

یوک بلمسک دغدغ کز کل

ای سر مستان ای شه مقبل

مکرم و مشفق پردل و بی‌دل

اول ججکی کم یازده بلدک

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۱

 

هر چه کنی تو کرده من دان

هر چه کند تن کرده بود جان

چشم منی تو گوش منی تو

این دو بگفتم باقی می‌دان

گر به جهان آن گنج نبودی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۳

 

چند دویدم سوی افندی

شکر که دیدم روی افندی

در شب تاری ره متواری

رهبر ما شد بوی افندی

شادی جان‌ها ذوق دهان‌ها

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۴

 

می‌رسد ای جان باد بهاری

تا سوی گلشن دست برآری

سبزه و سوسن لاله و سنبل

گفت بروید هر چه بکاری

غنچه و گل‌ها مغفرت آمد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۵

 

دوش همه شب دوش همه شب

گشتم من بر بام افندی

آخر شب شد آخر شب شد

خوردم می از جام افندی

شیر و شکر را شمس و قمر را

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۶

 

گاه چو اشتر در وحل آیی

گه چو شکاری در عجل آیی

کجکنن اغلن چند گریزی

عاقبت آخر در عمل آیی

در سوی بی‌سو می‌رو و می‌جو

[...]

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴

 

جاءالشتاء و مل الدجی ظل

بالحب و الراح این التوسل

در خز به خرگه بامنقل و مل

این نکته یاد آر کالبرد یقبل

برف است ریزان در پای گلبن

[...]

مجد همگر
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

نرگس مستت فتنه ی مستان

تشنه ی لعلت باده پرستان

روی تو ما را لاله و نسرین

کوی تو ما را گلشن و بستان

زلف سیاهت شام غریبان

[...]

خواجوی کرمانی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۶ - و برای او

 

زد قاصد بزم عزا با قامت خم

از نو به عالم بیرق ماه محرم

لرزید از این ماتم به عالم عرش اعظم

پشت فلک گردید دو تا زین غصه و غم

وقت عزا شد ماتم به پا شد

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode