گنجور

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲

 

ذرّه نماید به جنب قدر تو گردون

قطره نماید به پیش طبع تو دریا

دقیقی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۶

 

رودکی ، استاد شاعران جهان بود

صدیک از وی تویی کسایی ؟ پَرگست !

خاک کف پای رودکی ، نسزی تو

هم بشوی کو بشد چه خایی برغست ؟

کوفته را کوفتند و سوخته را سوخت

[...]

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۴

 

لاله به غَنجار ، سرخ کرده همه روی

از حسد خوید بر کشید سر از خوید

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۲

 

خواجه ، تُتماج باید و سر بریان

سود ندارد مرا سَفَرجَل و چُکری

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۶

 

آنکه نداند همی سرود ز یاسین

گیرَخ و گلدانش خسروانی بینی

کسایی
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۸۴

 

ناید زور هزبر و پیل ز پیشه

ناید بوی عبیر و گل ز سماروغ

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۶

 

کار همه راست چنانکه بباید

حال شادی‌ست شاد باشی شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری‌؟

دولت تو خود همان کند که بباید

رای وزیران تو را به کار نیاید

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۲

 

خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار

دوست بر دوست رفت و یار بر یار

آن همه اندوه بود و این همه شادی

آن همه گفتار بود و این همه کردار

دوست بر دوست رفت یار بر یار

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۶

 

ما و همین دوغ وا و ترب و ترینه

پختهٔ امروز یا ز باقی دینه

عز ولایت به ذل عزل نیرزد

گرچه ترا نور حاج تا به مدینه

ابوسعید ابوالخیر
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۵ - وله

 

جغد که با باز و با کلنگان پرد

بشکندش پر و مرز گردد لت لت

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵۸ - قطعه

 

خواجه بزرگست و مال دارد و نعمت

نعمت و مالی که کس نیابد از آن کام

بخلش آنجا رسیده است که نگذاشت

شوخ بگرمابه بان و موی به حجام

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۷۳ - این بیت بسیار شیوا نیز از غزلی است

 

گر بدی آنکس که زی توام بفکندی

خویشتن اندر نهادمی بفلاخن

عسجدی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمودبن ناصر الدین سبکتگین گوید

 

عشق خوشست ار مساعدت بود از یار

یار مساعد نه اندکست و نه بسیار

هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا

ده دل بینی بدو نهاده بزنهار

شکر خداوند را که لاله رخ من

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - نیز در مدح امیر یوسف سپهسالار گوید

 

سروی گر سرو ماه دارد بر سر

ماهی گر ماه مشک بارد وعنبر

ماهت با مشک سیم دارد همبر

سروت بر مه ز لاله دارد زیور

شکر داری! چنانکه داری لؤلؤ

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر گوید

 

کوس فرو کوفت ماه روزه بیکبار

روزه نهان کرد لشکر از پس دیوار

بر بط خاموش بوده گشت سخنگوی

محتسب سرد سیر گشت ز گفتار

باده ز پنهان نهاد روی بمجلس

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی

 

سوسن داری شکفته برمه روشن

بر مه روشن شکفته داری سوسن

ماهی گر ماه درقه دارد و شمشیر

سروی گر سرو درع پوشد و جوشن

سوزن سیمین شده ست و سوزن زرین

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - درمدح عضدالدوله یوسف بن ناصر الدین

 

جشن فریدون خجسته باد وهمایون

بر عضد دولت آن بدیل فریدون

پشت سپه میر یوسف آنکه به رویش

روز بزرگان خجسته گشت و همایون

دیدن او بامداد خلق جهان را

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین

 

دوش همه شب همی گریست به زاری

ماه من آن ترک خوبروی حصاری

برد و بناگوش سایبانش همی کرد

یک ز دگر حلقه های زلف بخاری

از بس کآب دو چشم او بهم آمد

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱ - قطعه

 

خواستم از لعل او دو بوسه و گفتم

تربیتی کن به آب لطف خسی را

گفت یکی بس بود و گر دو ستانی

فتنه شود آزموده ایم بسی را

عمر دوباره ست بوسه ی من و هرگز

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱

 

تا نبود چون همای فرخ کرگس

همچو نباشد به شبه باز خشین پند

فرخی سیستانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۵
sunny dark_mode