گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای تو ز آغاز و انتها همه دانا

قدرت تو کرده خاک مرده توانا

بال فرو ریخت مرغ وهم ز اوجت

لال به وصفت زبان فکرت دانا

قطرهٔ باران کجا و چشمهٔ خورشید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

پرده برافتاد از جمال محمد

شد زعلی ظاهر اعتدال محمد

درخور اکملت دینکم چه عمل کرد

شد بدو عالم عیان کمال محمد

اینکه طلب کار وصل شاهد غیبی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای لب لعل تو روح‌بخش مسیحا

پرتو رویت فروغ سینه سینا

عاشق و دیوانهٔ تو وامق و مجنون

مظهر رخسارهٔ تو لیلی و عذرا

جادوی بابل سحر چشم تو پنهان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

عقرب زلف کجت بماه قرین است

ما رسیه خازن بهشت برین است

زهره چنگی که مشتریست غلامش

مشتری آن غلام زهره جبین است

گفتمش از کعبه برد جانب دیرم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

لعل شکربار یار من نمکین است

من نستانم شکر اگر نمک این است

سرو بباغ است و ماه در فلک اما

سرو بکاخ من است و مه بزمین است

کوه بلورین بمو زسحر شد آونگ

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

گر تو اقامت کنی به آن قد و قامت

روز قیامت عیان کنی ز کرامت

چون روم از کوی تو به پند و نصیحت

من که وطن کرده‌ام به کوی ملامت

دامن وصلت ز دست بیهده دادیم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

سود ره عشق چیست جمله زیان است

سود من است ار زیان اهل جهان است

عاشق صادق زیان و سود نداند

عاقل کامل بفکر سود و زیان است

زردی رخساره با طبیب بگفتم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

گرچه جهان خرم است و فصل بهار است

بی گل رویتو گل بدیده چو خار است

گر بگلی بلبلی غزل بسراید

یا که بهر گلبنی به نغمه هزار است

بر دل عاشق بغیر غم نفزاید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

نیمه شب آن مه چو از حجاب برآمد

عقل گمان کرد کآفتاب برآمد

کاوش مژگان چنان به سینه اثر کرد

کز گل قبرم پر عقاب برآمد

تا که گریزند مهر و ماه چو خفاش

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

عشق نگوئی که بر قرار نماند

حسن تو چون دید مستعار نماند

بلبل شیدا بنه هوای گل از سر

کاین گل و این باغ و این بهار نماند

گر بکشی تیغ امتحان تو بمیدان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵

 

کشتن عاشق اگر عِقاب ندارد

لیک به این قدر هم ثواب ندارد

هست حسابی به کار و روز جزایی

کار نگویی که تو حساب ندارد

خوی به رخ تست یا گلاب چکیده است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۱

 

مرغ نوآموز تنگ حوصله باشد

زآن سبب از گل مدام درگله باشد

سلسله جنبان عشق گشت چو لیلی

گفت بمجنون که میر سلسله باشد

چون تو پسر خواهد از خدای دوباره

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

شیخ زدین شه زاحتشام بنازد

عاشق درویش از کدام بنازد

مور ضعیف و شکستگی است نهادش

گرچه سلیمان زاحتشام بنازد

رند سحرخیز را زآه سپاه است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳

 

پسته خندان گشود و لعل شکربار

شکر که نرخ شکرشکست ببازار

دلبر شیرین بلی چو کرد تبسم

پسته عجب نیست کاورد شکری بار

اینکه ببازار رفتی از پی یوسف

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۰

 

حسن بدیع تو ای خجسته شمایل

فتنه ایام گشت و شور قبایل

بار دل عاشقانت زلف دو تا کرد

ورنه نبودی بدین صفت تمایل

از که بپوشم حدیث عشق که باشد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۱

 

خسرو شیرین لبان توئی بشمایل

کعبه کوی تو قبله گاه قبایل

شایدت ار مصریان شوند زلیخا

یوسف عصری بتا بشکل و شمایل

حالت مجنون بجو نه حکمت لقمان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶

 

ما ز ازل رند و مست و باده‌پرستیم

بر در میخانه الست بنشستیم

سبحه و زنار را کمند بریدیم

توبه و پیمانه را به هم بشکستیم

مغبچگان می به کف زمزمه گویند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۹

 

نیمه شب ای برق آه من شرری زن

شعله ببالا و پست و خشک و تری زن

از تو چو پروانه شمع چهره نهان کرد

جهد کن و خویش را تو بر شرری زن

تا بکی ایجان به بند جسم اسیری

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۹

 

آنچه ببغداد کرد تیغ هلاکو

کرد بملک دل آن بلارک ابرو

ترک تو چنگیز را کشید بیاسا

کافر حربی برد بچشم تو یرغو

جادوی بابل بسحر چشم تو مفتون

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۸

 

مطرب مجلس کجاست چنگ و چغانه

راست کن از پرده حجاز ترانه

زلف بتان را زشانه تربیتی هست

چشم زند از مژه بزلف تو شانه

مهر منیرم نمود در دل شب ماه

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode