گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - فی کمالات النفسانیه و مراتب الانسانیه

 

وحدت جمعم نه لامکان نه مکانم

برتر ازین هر دوام نه این و نه آنم

رسته ام از این مکان و کون و مرکب

فرد بسیطم محیط کون و مکانم

کی نهم اندر قفای کام جهان گام

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در حکم و معارف و مواعظ

 

مرد که بر کند دل ز صحبت نادان

بر خرد افزاید و بکاهد نقصان

اندک اندک شود مصاحب دانا

مرد که بر کند دل ز صحبت نادان

حکمت لقمان طلب ز مکرمت پیر

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - فی الحکم والمعارف

 

مرد که بر کند دل ز آرزوی تن

مرد همانست غیر او همگی زن

آرزوی تن طراز زن بود ای مرد

نیستی ار زن مخواه آرزوی تن

مرد بمیدان بود مبارز و بر زین

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در شکوه از قطع مستمری خود و نکوهش ظلم گوید

 

از پی تشکیل حل ز عقد خراسان

حل مشاکل کنم بطرزی آسان

آسان گویم که گر بگویم مشکل

یکسر مشکل شود حدیث خراسان

مشرق خورشید آسمان حقیقت

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode