گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۰

 

طلبکار خدا را درد دل بسیار می باشد

گره در سبحه بیش از رشته زنار می باشد

خطر بسیار دارد حرف حق با باطلان گفتن

سر منصور را بالین زچوب دار می باشد

بپوش از خواب شیرین چشم اگر جویای دیداری

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۱

 

تو پنداری دل خوش در جهان بسیار می باشد

زصد گوهر درین دریا یکی شهوار می باشد

زغیرت پیر کنعان چشم بندی می کند، ورنه

متاع یوسفی در هر سر بازار می باشد

مدار از خال پیش از خط مشکین چشم دلجویی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۲

 

حضور قلب کی در سینه پرشور می باشد؟

کجا آسودگی در خانه زنبور می باشد؟

زکشتن زنده جاوید می گردند اهل حق

که از دار سیاست رایت منصور می باشد

نیاید در حیات آن کس که بیرون از تن خاکی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۳

 

گل بی خار را شبنم زچشم شور می باشد

چو نیش و نوش با هم شد زآفت دور می باشد

به یک اندازه باشد تلخی و شیرینی عالم

به قدر اشک چوب تاک را انگور می باشد

مجو در لقمه اهل قناعت ناگوارایی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۴

 

بهار زندگانی با خزان همدوش می باشد

گل این بوستان خمیازه آغوش می باشد

دوامی نیست حسن نازپروردان بستان را

که خون لاله و گل هفته ای در جوش می باشد

به تلخی تا نکرد از خواب شیرین پشه بیدارم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۵

 

دل بی‌آرزو آسوده از تشویش می‌باشد

به قدر آرزو دل‌های مردم ریش می‌باشد

به مقدار حطام دنیوی دود از سرا خیزد

توانگر را ز درویش آه حسرت بیش می‌باشد

ز زنبور عسل این نکتهٔ باریک روشن شد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۶

 

صفا دارد جهان تا دل زکلفت پاک می باشد

شود ماتم سرا عالم چو دل غمناک می باشد

دهد چون مشکلی رو، دست در دامان ساقی زن

که می روشنگر آیینه ادراک می باشد

به فکر عالم بالاست دل در خاکساریها

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۷

 

گرفتاری به قدر رشته آمال می باشد

دلی کز آرزو شد پاک فارغبال می باشد

شبیخون نسیم صبح را افسانه می داند

سر هر کس گرانخواب از می اقبال می باشد

شدم سر در هوا از کوته اندیشی، ندانستم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۸

 

زسالک شکوه پردازی نه شرط راه می باشد

که اول منزل یوسف درین ره چاه می باشد

سبکسیری که دارد آگهی از دوری منزل

اگرچه پای در دامن کشد در راه می باشد

زخود بینی خطر کمتر بود ناقص بصیرت را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۹

 

زدوری بیش وصل دلبران جانکاه می باشد

خطر در منزل اینجا بیشتر از راه می باشد

سفیدیهای مو بی پرده سازد رو سیاهی را

کلف وقت تمامیها عیان از ماه می باشد

از ان از کنج عزلت بر نیارم سر که یوسف را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۰

 

خرابیهای ظاهر حافظ دیوانه می باشد

که گنج آسوده از تاراج در ویرانه می باشد

زعاشق حسن هیهات است در مستی شود غافل

کباب شمع از بال و پر پروانه می باشد

زهمت ساخت عیسی بر سپهر چارمین منزل

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۱

 

دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمی‌باشد

درین بستان گلی غیر از گل رعنا نمی‌باشد

نمی‌اندیشد از زخم زبان هرکس که مجنون شد

ز تیغ کوه کبک مست را پروا نمی‌باشد

ز خود بیگانگان را لازم افتاده است تنهایی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۲

 

بهشتی بی دماغان را به از خلوت نمی باشد

گلابی بهتر از پاشیدن صحبت نمی باشد

مجو از گفتگوی زاهدان خشک کیفیت

که جز ریگ روان در شیشه ساعت نمی باشد

نصیب سرو از استادگی شد خط آزادی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۳

 

دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد

که گوش امن در دریای بی لنگر نمی باشد

تو از کوتاه بینی ها اجل را دور می دانی

وگرنه غایبی از مرگ حاضرتر نمی باشد

ندارد شکوه ای از تیره بختیها دل روشن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۴

 

شراب بیخودی در شیشه و ساغر نمی باشد

فروغ مهر در فرمان نیلوفر نمی باشد

چراغ طور در فانوس مستوری نمی گنجد

سپند شوخ را آرام در مجمر نمی باشد

در آب چشم می بینند مردم صورت خود را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۵

 

اثر آه و فغان را در دل خرم نمی باشد

نپیچد ناله در هر دل که کوه غم نمی باشد

فریب عشرت دنیا مخور کز بهر جمعیت

کمند وحدتی چون حلقه ماتم نمی باشد

به کوه بیستون درد چون فرهاد تن درده

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۶

 

گلستان ارم جز عارض جانان نمی باشد

پریزادی بغیر از چشم خوش مژگان نمی باشد

دل تاریک را از فکر دنیا نیست دلگیری

که باغ دلگشای جغد جز ویران نمی باشد

برآ از جسم خاکی گر دل آسوده می خواهی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۷

 

نظرگاهی مرا غیر از دل روشن نمی باشد

که هرگز مرغ زیرک غافل از روزن نمی باشد

به عزت مردن از بی اعتباری زیستن خوشتر

چراغ روز را پروایی از کشتن نمی باشد

خمار عیش در خمیازه دارد غنچه گل را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۸

 

حصاری آدمی را به ز همواری نمی‌باشد

دعای جوشنی چون ترک خونخواری نمی‌باشد

مرا از خانه زنبور آتش دیده، روشن شد

که حسن عاقبت با مردم‌آزاری نمی‌باشد

سبکباری به مقصد می‌رساند زود رهرو را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۹

 

سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد

دهان تنگ آن شیرین تکلم را سخن پوشد

شهید عشق هیهات است غیر از خون کفن پوشد

که دریا از کفی کز خود بر آرد پیرهن پوشد

نمی اندیشد از غماز هر کس پاکدامن شد

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۳۴۸
sunny dark_mode