گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱

 

نمی شد نو خط دیوان ما، رشک گلستانی

ز بسم الله بر سر گر نمی زد شاخ ریحانی

پریزادی ست این مجموعه کایام طفولیت

ز هر سو در دهان ام الکتابش داده پستانی

بود گیسوی سطرش باعث جمعیت خاطر

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶

 

دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد

بشوی از نرگس خود، سرمه آتش نگاهی را

رخ آن گلعذار از بس که شاداب است، می ترسم

که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را!

چو آن سرو چمان را برکنار جو گذار افتد

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

ز گلها، سروها را دورمنشان ای چمن پرور

که دایم شیشه ها را جا بود نزدیک ساغرها

ز مروارید شبنم، تاکهای سبز پیراهن

کنند آرایش دخترچه های خود چو مادرها

چو آن سرو سهی قامت به سیر کوچه باغ آید

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

زمین در سایه خم می زند گلبانگ جوش اینجا

سبوی می به زور باده می آید به دوش اینجا

دویی برخاست امشب از در میخانه و مسجد

اگر خواهی می وحدت، بگیر آنجا، بنوش اینجا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

ز بس آمد به نزدیکم، چو مژگانش نمی بینم

نباشد دور اگر گویم نشد آن نازنین پیدا!

مشو بیهوده بر روی زمین، جویای آسایش

که این گم گشته، چون گنج است در زیرزمین پیدا

قدح کف می گشاید تا رسد دستش به گلبرگی

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

نه من از میکده بیرون روم، نه زاهد از مسجد

چه زین بهتر، نه او بیند مرا هرگز، نه من او را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

به سوی خاکساران محبت جلوه ای سر کن

بساط ارغوان در سرزمین زعفران بگشا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

به پای شوق گشتم هرطرف بسیار در صحرا

کشیدم شکل حیرانی بدین پرگار در صحرا

ندارد شهر، میدان غبارانگیزی آهم

به سان گردباد استاده ام ناچار در صحرا

نسیم نرگس مستت کند چون شهرپیمایی

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

کند چون دیده ما حفظ اشک خود، مکن عیبش

جهان ویران شود گر واگذارد آب را دریا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

به شب زلف بتان، روز تمام است اینجا

گل رخسار، شفق پرور شام است اینجا

چون حلالم نکند دل، که به فرمان ادب

خواهش وعده دیدار، حرام است اینجا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

به تسکین دلم یکسان بود لطف و عتاب او

اگر سرد است اگر گرم، آب ساکن سازد آتش را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

بهار افکنده در صحن چمن از سبزه قالی‌ها

دمیده خفتگان باغ را برگ از نهالی‌ها

سیه شد همچو مشقی، هر دو روی لاله گوشم

ز بس در مکتب عشق تو خوردم گوشمالی‌ها

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

روان کردم به کویش قاصدی از اشک و می ترسم

کزین کودک نیاید تندرفتاری چو کاهل‌ها

بیابان‌گردی شوق توام از بس که عادت شد

بود در راه‌ها آسایشم بهتر ز منزل‌ها

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

به غیر از عشق اگر آیین دیگر دلنشین می شد

به ذوق سوختن می داشتم آیین هندو را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

مگر چاه زنخدانت نمایان گشت در صحرا

که بر دور تو می بینم کبوترهای چاهی را

گدای عشق باش و ز ابر رحمت سایه پرور شو

که بر باد است رفعت، سایبان پادشاهی را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

ز مرغان دل ما با لب بامش چه می گویی

سر دیوار نشناسد کبوترهای چاهی را

شبت خوش باد ساقی، مگذر از فکر سحرخیزی

که فیض شام معراج است بزم صبحگاهی را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

تو دریایی و طغرا قطره، کی از قطره می آید

که همچون موج بیند دست خود در گردن دریا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

نمی سازد به طبع من شراب عافیت هرگز

اگر بدمستیی واقع شود، با من بساز امشب

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی

مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است

به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم

چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است

جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

نهم لب بر لبت چون در سر مستی،مکن عیبم

به راه بیخودی، بی توشه بوس تو نتوان شد

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode