×
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۷۶ - و له ایضا
من آن معشوق میخواهم که یار مهربان است او
چه جای جان شیرینم که شیرینتر ز جان است او
کنم در دیدگان جایش ببازم سر ز سودایش
بنازم پیش بالایش که چون سرو روان است او
ز رویش از قمر پرسم ز لعلش از شکر پرسم
[...]
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۷۷ - و له ایضا
الا ای سرو نسرین بر! که سنبل بر سمن داری
خطا در طره ی پرچین، حبش گرد ختن داری
ز برگ گل به رنج آیی چرا گل در سمن پوشی
ازین به جامه دربر کن که بس نازک بدن داری
می از لعل تو می نوشم که در مستی شکر بخشی
[...]